واژهی صلح را از میان امامان معمولاً برای امام حسن می آورند که اشاره به صلح ایشان با معاویه است. « صلح امام حسین» را بار اوّل عمادالدین باقی به کار برد که تأکید بر وجه صلحجویانه امام در مقابل برداشتی تندروانه از حرکت ایشان به طرف کربلا بود.این برداشت تأکید زیادی یر قیام علیه ظلم و جنگ تا مرز شهادت دارد و بدینوسیله توجیهی برای برخی اعمال در زمان ما مییابد. انتخاب سلیقهای بعضی گفتههای ایشان و بی توجهی به کلّ رفتار و گفتار ایشان از ویژگیهای این نظر است. امام پس از آنکه از خیانت اهل کوفه باخبر شد و با سپاه حربن یزید ریاحی روبه رو شد، تصمیم به بازگشت گرفت که این با قیام تا مرز شهادت، همخوانی ندارد. ایشان تنهاهنگامی دست به شمشیر برد که میان بیعت با یزید یا جنگ مخیّر شد و اگر مثلاً حر از همانجا که با امام برخورد کرد ایشان را در بازگشت آزاد میگذاشت یا یزید و ابن زیاد بر بیعت ایشان آنقدر پافشاری نمیکردند و ایشان را به عنوان یک مخالف ِسیاسی ِمنزوی میپذیرفتند، واقعهی کربلا اتّفاق نمیافتاد.
این مسأله راه را برای تحلیل جدیدی از این حرکت باز میگذارد که قابل تعمیم به کل فلسفهی سیاسی شیعه است؛ چون تنها پیشوای دینی که برای گرفتن قدرت از دست دیگری«اقدام» کرد امام حسین بود. پیامبر که از مردم حکمروایی درخواست نکرد و این مردم مدینه بودند که به ایشان پیشنهاد دادند. امام علی هم که امامتش به رای مردم بستگی نداشت و حکومتش هم متّکی بر بیعت روز غدیر بود و درست به همین دلیل پس از وفات رسول خدا توسّل می جست که شما که با من بیعت کرده بودید پس چه شد؟ بیست و پنج سال بعد هم با اصرار مردم خلیفه شد. در این میان است که نقش امام حسین به عنوان تنها قیامگر از میان امامان پررنگ می شود. نوشتهام را با یک سؤال به پایان میبرم . چرا امام حسین پس از دریافت نامههای مردم کوفه به سوی کربلا حرکت کرد- با اینکه از زمان پدرش از بی وفایی مردم کوفه باخبر بود- ولی امام صادق وقتی نامهی اهل خراسان که معروف به شجاعت بودند- و بعد هم همین جریان به سرکردگی ابومسلم بنی عبّاس را روی کار آورد- را در دعوت ایشان به قیام خواند، بی تفاوت از کنار ِآن گذشت؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.