پاسخ دوبارهی سیروس شاملو به کسانی که از نوشتهی او دربارهی پدرش و آیدا خوششان نیامده بود، انگیزهی این نوشته شد. واقعیّت این است که تمام حرف او دربارهی شخصیّت شاملوی پدر است نه آثارش بنابراین منی که همیشه بر تمایز میان گفته و گوینده تأکید کردهام و خیلی به کنجکاوی در احوال شخصی افراد راغب نیستم را برنمی انگیزاند. شاملو هر که بوده من با شعرش سروکاردارم نه با فلان ضعف یا قوّت اخلاقیش، پس تکلیف من یکی روشن است.
نفس ِنمایاندن وجههی پنهان شاملو هم محل اختلاف است؛ از طرفی ممکن است به نوعی بت شکستن تعبیر شود که بد نیست و چه کسی آگاه تر از پسرش هر چند آیدا با نظرات او موافق نباشد، و از طرفی انسان را برابر پرسشی اخلاقی قرار میدهد که اگر کسی نکات منفی از دیگری- خواه زنده، خواه درگذشته- را انتشار دهد کاری درست کرده یا نه؟
همین جنبهی اوّل- یعنی بت شکنی- را اگر در نظر بگیریم، پیشتر با بسط و توضیح بیشتر، محمّد قائد در کتاب خاطرات و فراموشی انجام داده بود ولی چنین بازتابی نداشت. چرا؟ گذشته از این که او رفیق ِگرمابه و گلستان شاملو بود، لحن آرام و شوخ طبعانهی او که همراه با تأکید بر جایگاه کم نظیر ِبامداد در شعر معاصر بود جایی برای گله باقی نمی گذاشت که هیچ، همدلی خواننده را هم برمی انگیخت. او مطالبی بسیار بیشتر از شاملو، از کم حوصله بودن و بی علاقگی به مخالفت با خود، تا متکلم وحده بودنش نوشت وبسیار بیشتر که خواننده اگر نخوانده به همان کتاب مراجعه کند ولی با پرهیز از نارواگویی حتّی مخالف خود را اقناع می کند که این حداکثر قضاوتی دربارهی اوست و البتّه دربارهی افراد نظرات متعدّدی وجود دارد. سیروس با در پیش گرفتن زبانی تند و هتّاک که در نوشتهی پیشین خود حتّی به آیدا هم رحم نکرد و اشعار شاملو درباره ی او و خصوصیّات جسمی زنانهاش را به باد تمسخر گرفت، جایی برای دفاع نمی گذارد.
اگر اهل کند وکاو در انگیزههای افراد بودم با تمسّک به جملههایی از نوشتهی پیشین ِسیروس خصوصاً جایی که خود را در کودکی و نوجوانی تشنهی محبّت پدر توصیف می کند و با حسرت از ملاقاتهای بسیار کوتاه با پدر می گوید، از عقدههای فروخفتهی پسری که پدرش مادر را ترک کرد و دیگری را به عنوان فرشتهی عشق خود برگزید می نوشتم ولی به همین اندازه اکتفا می کنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.