چرا بازی آرزو مثل یلدا بازی نگرفت؟ یلدا بازی رسماً وبلاگستان فارسی را به هم ریخت و امید تازهای شد که وبلاگنویسها در صورت پی گیری یک مسألهی سیاسی، هنری یا اجتماعی بتوانند منشأ اثر باشند. در این باره دو سه نکته به نظرم میرسد که می نویسم.
مهمترین دلیل از دید من این است که این مسأله نشان داد جوانان ما هم مثل بزرگترهایشان تجسّمی دقیق از آینده ندارند. وقتی خاتمی پیروز شد نوشتند که این انتخابات « نه»ای به وضع موجود است یا به عبارتی مردم می دانند که چه نمی خواهند ولی نمی دانند که چه می خواهند . این نظر با واکنش سریع پیروزمندان انتخابات و عدّهای از اهل اندیشه- عمدتاً چپ- روبه رو شد که اینان مردم را دست کم گرفتهاند واین تحلیل گونهای به زیر سؤال بردن این پیروزی است. گذشت ِزمان نشان داد که نه تنها مردم، بلکه جناح غالب هم نمی دانست چه کند ، تا بیایند به خود بجنبند مدّت به پایان رسیده بود. جوانان وبلاگ نویس وقتی پای گذشته به میان آمد بانشاط به میدان آمدند ولی بدبختانه این نسل گویا آرزو کردن بلد نیست؛ نمی داند که از آینده چه میخواهد وتمام نفرت خود از وضع موجود را با خواندن مطالب طنز ِسیاسی و تماشای کاریکاتور حاکمان و نوشتن تحلیلهایی که روز به روز با سیاهتر دیدن طبقهی حاکم و مرعوب قضاوت دیگران شدن که تصویر ما و سرزمینمان را تحت تأثیر رسانههای چیره، به شدّت تحریف شده می بینند، نشان می دهد. تنها اعتراض می کند ولی راه مقصد را نمی شناسد. اگر یکی دراین میان دعوت به عقلانیّت کند با واکنش جمعی روبه رو می شود که در خدمت منافع حاکمان است وهرکه صدایش را در ناسزاگویی بلندتر کند با غریو تشویق مواجه می شود.
نکتهی دیگر این است که وقتی پای اعتراف به فلان رابطه یا فلان تخلّف یا تقلّب پیش میآید، پیروزمندانه آنرا می نویسد ولی از گفتن اینکه در شرایط مشابه همان کار را خواهد کرد ابا دارد. با گذشته خودمانی است ولی در قبال آینده رسمی؛ شاید اینرا حمل بر نوعی نیاز یا نقص کند . اینجاست که فرهنگ سنّتی ِبیرونی-اندرونی خود را نشان میدهد. در حقیقت او با پدران خود تفاوت زیادی ندارد- گر چه خود خلاف این می پندارد- و نوعی محافظه کاری بر رفتار و گفتارش حاکم است.
نکتهی پایانی دلیل شکستهای پی در پی تاریخ ماست و آن هم عدم ِتداوم است. ما زود دلزده میشویم با یک پیمانه سیر میشویم و بازی قبلی دیگر جذّابیتی برایمان ندارد. این از شاخه به آن شاخه پریدن بر تحصیلات ما، علایق ما ، انتخابهای ما و زندگی ما حاکم است این تغییر به هر قیمت و تمام نکردن کار قبلی از پروژههای اقتصادی تا برنامه ریزی روزانهی تک تک ما دیده می شود یکبار برای همیشه از این چرخهی تکرار باید رها شد راهش را نمی توان به سادگی نشان داد ولی طرح مشکل، نیمی از حلّ آن است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.