پیشتر به تبعیّت از گلشیری که عقاید جزمی نخبگان را خرافههای آنان نامیده بود من هم از خرافههای روشنفکران سخن گفته بودم. هرجا عقیدهای کوچک یا بزرگ از نقد محروم شود بی گمان خرافهای شکل می گیرد. همیشه پیش گیری سادهتر از درمان است و بازگذاشتن راه نقد آسانتر از خرافهزدایی. یکی از جزمیّات دوران معاصر ایران مثبت انگاشتن بی چون و چرای اعمال دکتر مصدّق است و نادیده گرفتن این حقیقت که چه بسا با درایت بیشتر اجتناب از کودتای 28 مرداد ممکن بود.
محمّد قوچانی در سرمقالهی این شمارهی هفته نامهی شهروند امروز به عنوان یک اصلاح طلب این کار را کرده است. گرایش فکری قوچانی این کار را برجستهتر نشان می دهد و گرنه برخی از مدافعان وضع موجود قبلاً این کار را مطابق مذاق خود انجام داده بودند. قوچانی از نطق مصدّق در مجلس خطاب به رزمآرا شروع می کند:« خداشاهد است اگر ما را بکشند، پارچه پارچه کنند زیر بار این جور اشخاص نمیرویم. به وحدانیّت حق خون می کنیم، می زنیم و کشته می شویم.اگر شما نظامی هستید من از شما نظامی ترم. می کشم؛ همین جا شما را می کشم» این نطق از ترس تبدیل شدن ِرزمآرا به رضاشاهی جدید بود و اندکی بعد رزمآرا به دست خلیل طهماسبی از فدائیان اسلام ترورشد. قوچانی نطق مصدق در مجلس و سکوت او در برابر ترور رزم آرا را آغاز سقوط او می داند و استقرار جنبشی آزادیخواه بر اقدامی رادیکال را اوّلین خشت کج بنای مصدّق می شمارد.
او هم مصدّق را در ملّی کردن نفت ناکام می بیند چون پس از 28 مرداد به دست کنسرسیومهای خارجی بینالمللی شد و هم در برگزاری انتخابات آزاد، زیرا که مجلس هفدهم با دخالت دربار و ارتش انتخاب شد و مصدّق هم مجلس را منحل کرد و این- یعنی رفراندوم- عملی قانونی نبود. اینکه او پس از انحلال مجلس به میان مردم رفت و بر دوش آنان فریاد زد که مجلس واقعی جایی است که مردم باشند نشان از عوام گرایی و گرایش به پوپولیسم او داشت. او خواستار واگذاری حق قانونگذاری مجلس به دولت بود که مخالفتی آشکار با اصل تفکیک قوا به شمار می رفت. وی مصدّق را ناتوان از استفاده از فضای جنگ سرد می داند که نه از حمایت شرق سود برد و نه توانست از اتحاد آمریکا و انگلیس علیه خود جلوگیری کند؛ نه مانند یک مشروطهخواه روابط خود با شاه را حفظ کرد و نه زمانی که میتوانست اعلام جمهوریّت کند، این کار را کرد و نفت را- ملّی که نه- دولتی کرد و در اختیار حکومت مستبد پس از خود قرار داد تا پایههای یک دیکتاتوری تمام عیار را در زمان پهلوی دوّم بنیان نهاده باشد.
نوشتهی قوچانی می تواند فتح بابی نو به نقد تاریخ سیاسی معاصر باشد و من مطمئن هستم با حسّاسیّتی که جامعهی فکری و سیاسی ایران روی دکتر مصدّق دارد، این مقاله واکنشهای مناسبی را در خارج و داخل کشور خواهد داشت. لیبرال یا سوسیالیست بودن، عمل طبق قانون یا سرپیچی از آن، رابطه با روحانیّت یا نادیده گرفتن آن، واکنش در برابر قانون شکنی، حفظ روابط با قدرت مطلقهی زمان خود؛ همهی این بحث ها به گونهای مسألهی امروز ماست و درحقیقت تاریخ در اکنون ِما جاری است و ما با نقد مصدّق تکلیف امروز خود را بهتر می شناسیم. تا از 28 مرداد خیلی دور نشدهایم، با جمع شدن موافقان و مخالفان باز هم گریزی به این بحث خواهم زد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.