در رژیم گذشته میگفتند که فیلم ساختن دربارهی دو سه گروه بیاشکال است . یکی معتادان، دو دیگر جاهلها و سدیگر فواحش. دلیلش هم این بود که صنف نداشتند تا اعتراض کند. البته این در ایران بود و بقیه کشورها اوضاع فرق میکند و اعتراض که نه ولی تقدیر شاید میکردند. الیا کازان- همان خائن معروف- پیش از کارگردانی در سینما، بر صحنهی تآتر بازی هم میکرد. در تآتری نقش یک عضو مافیا- شبیه پدرخوانده- را با اقتدار برای اوّلین بار در عرصهی نمایش آمریکا عرضه کرد، به دنبالش فرستادند و با یکی از پدرخواندههای واقعی ملاقات کرد که از بازی او خوشش آمده بود. به اشارهی او ماشین و راننده و خانهای مجلّل در اختیارش قرار گرفت و البته چند زیبارو هم به او تعارف شد که هر کدام را که میپسندد بردارد. الیا خانه را ظاهراً تا اطّلاع ثانوی پذیرفت ولی در مورد آخر تشکّر کرد که: من خانواده دارم.
از کلام خود دور افتادم. پیرارسال کانون وکلا به وکیل بودن یکی از دو وجه شیطان در سریال ماه رمضان اعتراض کرد و امسال هم سازمان نظام پزشکی و نظام پرستاری و کمیسیون بهداشت مجلس به سریال اغماء. هر کدام با توجیهی از بیتوجّهی به جایگاه پرستاران تا ترویج خرافه پرستی. این تا زمانی بود که الیاس هنوز ابلیس نشده بود و گمانها این بود که جریان شفابخشی است ولی حالا که عارف ما فردی شیطانی از کار درآمده، ظاهراً شکایات مسکوت ماندهاند. گویا حضرات با کرامات بیشتر مشکل دارند تا سوءاستفاده از نیروی فراطبیعی. دربارهی سریال شبکه دو هم رئیس اتاق بازرگانی گفته که چرا کارخانه دارها را افرادی نشان میدهند که خون مردم را در شیشه میکنند.
گفتن ِاینکه هر داستانی ممکن است نقش یا نقشهای منفی هم داشته باشد و آنها لابد دارای شغلی هستند که ربطی به دیگر اعضای آن ندارد تکراری است. پیش از شوکران تا پس از مارمولک این اوضاع در سینما هم سابقه داشته و خواهد داشت. میماند علاقهی ما به اعتراض و اینکه بگردیم و بگردیم که آیا کسی به ما توهین کرده یا نه. در نبود ِاصناف قوی و تأثیرگذار و ضعف مفرط جامعهی مدنی این اعتراضها انگار مجال خوبی برای احساس هویّت صنفی است. صرفنظر از وجه اجتماعی آن، در بعد فردی نیز بعضی همینطورند. هر کس ناتوانتر به واکنش دیگران حسّاستر. داوری را به خاطر میآورم که به بازیکنی که پشت دروازهها خود را گرم میکرد کارت قرمز داد چون از حرکت لبش به او این احساس دست داده بود که کلماتی گفته که توهین به او بوده است!
از واژهی ایرانی بازی خوشم نمیآید چون معمولاً برای بیان صفات ناخوشآیندی استفاده میشود و اینکه در خون و خصلت ماست. نباید از نام این سرزمین برای این کار استفاده کرد ولی انصافاً برخی ویژگیها میان ما به وفور یافت میشود که از فرط ِتکرار، فرهنگ شدهاند و ناخودآگاه وارد نظام فکری و رفتاری کودکانمان میشوند تا این سیکل معیوب ادامه یابد.
از کلام خود دور افتادم. پیرارسال کانون وکلا به وکیل بودن یکی از دو وجه شیطان در سریال ماه رمضان اعتراض کرد و امسال هم سازمان نظام پزشکی و نظام پرستاری و کمیسیون بهداشت مجلس به سریال اغماء. هر کدام با توجیهی از بیتوجّهی به جایگاه پرستاران تا ترویج خرافه پرستی. این تا زمانی بود که الیاس هنوز ابلیس نشده بود و گمانها این بود که جریان شفابخشی است ولی حالا که عارف ما فردی شیطانی از کار درآمده، ظاهراً شکایات مسکوت ماندهاند. گویا حضرات با کرامات بیشتر مشکل دارند تا سوءاستفاده از نیروی فراطبیعی. دربارهی سریال شبکه دو هم رئیس اتاق بازرگانی گفته که چرا کارخانه دارها را افرادی نشان میدهند که خون مردم را در شیشه میکنند.
گفتن ِاینکه هر داستانی ممکن است نقش یا نقشهای منفی هم داشته باشد و آنها لابد دارای شغلی هستند که ربطی به دیگر اعضای آن ندارد تکراری است. پیش از شوکران تا پس از مارمولک این اوضاع در سینما هم سابقه داشته و خواهد داشت. میماند علاقهی ما به اعتراض و اینکه بگردیم و بگردیم که آیا کسی به ما توهین کرده یا نه. در نبود ِاصناف قوی و تأثیرگذار و ضعف مفرط جامعهی مدنی این اعتراضها انگار مجال خوبی برای احساس هویّت صنفی است. صرفنظر از وجه اجتماعی آن، در بعد فردی نیز بعضی همینطورند. هر کس ناتوانتر به واکنش دیگران حسّاستر. داوری را به خاطر میآورم که به بازیکنی که پشت دروازهها خود را گرم میکرد کارت قرمز داد چون از حرکت لبش به او این احساس دست داده بود که کلماتی گفته که توهین به او بوده است!
از واژهی ایرانی بازی خوشم نمیآید چون معمولاً برای بیان صفات ناخوشآیندی استفاده میشود و اینکه در خون و خصلت ماست. نباید از نام این سرزمین برای این کار استفاده کرد ولی انصافاً برخی ویژگیها میان ما به وفور یافت میشود که از فرط ِتکرار، فرهنگ شدهاند و ناخودآگاه وارد نظام فکری و رفتاری کودکانمان میشوند تا این سیکل معیوب ادامه یابد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.