اکو و سه مفهوم اساسی بشر


     
مقدّمه: اکو در یکی از دو حکایتی که در نامه‌ی سوّمش نقل می کند، می گوید که همراه با دوستی به سخنان پاپ ژان سیزدهم گوش می داده که درباره‌ی نوع‌دوستی سخن می‌گفته، دوستش که از سخنان زیبای پاپ به وجد آمده بود گفت: پاپ ژان حتماً ملحد است؛ فقط آدمهایی می توانند همنوع خود را اینقدر دوست داشته باشند که ملحد باشند! این تصوّر خیلی بیراه نیست وقتی به تاریخ و داوری سختگیرانه‌ی مذهبی‌ها درباره‌ی «انسان» بنگریم. این حکایت مدخلی است به مفهوم اوّل از سه مفهوم اساسی بشر که اکو در نامه‌اش آورده است.
1. دیگری( به مثابه‌ی بخشی از من) اکو به درستی از غیر یا دیگری می گوید و او را جزئی از «من» می‌داند. اخلاق بشر اصولاً بر طرز تلقّی‌اش از غیریّت بنا شده است. شاید بزرگترین درگیری‌های پس از اسلام هم به این مفهوم برمی گشت. شیعیان برای دیگران نام نگذاشتند ولی خود ِآنان با نام شیعه یا رافضی شناخته شدند و انگ غیر بودن به آنها خورد. خوارج هم کسانی بودند که در پی اصولی می‌گشتند که دیگران را کافر اعلام کنند و خون و مالشان را مباح. در مقابل از طرف اولیای شیعه همراهی بود- تا سه خلیفه‌ی اوّل- و عدم مخالفت عملی از شهادت امام حسن به بعد. موضوع امام حسین هم خلاف آنچه در رسانه‌ها تبلیغ می شود، دفاع بود نه انقلاب که قبلاً درباره‌اش نوشته‌ام. امام علی به مالک می گوید که اهل مصر یا هم دین تواند یا همنوعان تو پس با آنان مدارا کن. این دیدگاه، دیدگاهی است که اشتراک بین من و دیگری را می بیند نه وجوه افتراق را. خود قرآن میان کتابهای آسمانی یک استثناست از جهت به رسمیّت شناختن دیگری و حتی مژده‌ی رستگاری به آنان دادن. واقعاً با عقل بشری جور در نمی‌آید که دینی بگوید وظیفه‌ی شماست که به این دین بگروید ولی آنان که نگرویده‌اند هم امید فلاح داشته باشند؛ امّا این متن قرآن است که: همه‌ی اهل کتاب یکسان نیستند. طایفه‌ای از آنان به خدا و روز قیامت ایمان می‌آورند و در نیکو کاری می شتابند و مردمی صالح هستند. هر کار نیکی که انجام دهند، از ثواب آن محروم نخواهند شد و خدا دانا به حال پرهیزگاران است( آل عمران-114و115)
اساس نوع دوستی که متأسّفانه بسیاری از مذهبی‌ها فاقد آن هستند همین آشنا و همسان دیدن دیگری است. آنان با تصوّر اشتباهی که از خدا دارند و تنها خود را وابسته به او می‌دانند و دیگری را نه، به خود حقّ قضاوت درباره‌ی او می‌دهند و این متفاوت دیدن دیگری اساس تمام جنگهای صلیبی در گذشته و عملیّات انتحاری تکفیری‌ها در زمان ماست که به این آخری حتماً مفصّل خواهم پرداخت. من می خواهم قدمی به جلو بگذارم و بگویم که مذهبی‌ها در صورت تصحیح باورهای خود حتی بیشتر از بی‌دینان هم می‌توانند همنوع خود را دوست بدارند که شرحش را در بخش سوّم خواهم آورد.
2. من. وقتی سریالهای بوعلی سینا و لئوناردو داوینچی را می‌دیدم بسیار شیفته‌ی« نوع» دانایی آنان شده بودم؛ بیشتر از آنکه شیفته‌ی دانش زیاد یا رشته‌های مختلفی که بر آن مسّط باشند. هر دو خودآموخته بودند و با تلاش و سعی زیاد بی‌اتّکا به دیگران راه خود را می‌گشودند و این برایم جالب بود. لئوناردی جوان در کودکی کنار رودی می نشست و به سنگی خیره می شد یا گیاهی و می‌گفت ببینم از این چه می‌توانم بیاموزم. از« خود»آموختن بیشتر در علوم حسّی صدق می‌کند؛ چون تویی و حسّ خودت و یقینی که خودت به دست می‌آوری و به همین جهت برایت ارضا کننده‌است و اکو در استدلالهایش از همین مفاهیم معمولی شروع می کند، نه قواعد و استدلالهای ثقیل مدرسی. پیشتر نوشته بودم که در اسلام اصول عقاید درباره‌ی انسان، جهان، معاد و خدا تقلیدی نیست و« واجب» است که خود به آن دست یابیم. حال اگر- تقریباً- همه این کار را نمی کنند ایراد از ماست نه دینی که تقلید فکری را جایز نمی‌داند. می‌ماند تقلید در فروع دین یا مسائل فقهی. یکی از روشنفکران- به گمانم نظام‌الدّین قهّاری- در روزنامه‌ی جامعه مطلبی نوشته بود و تقلید را در اوان نوجوانی از موانع شکوفایی فکری ایرانی دانسته بود که به نظرم درست می‌آمد. وقتی چنین مفهومی را به کودک یاد می‌دهی که معنایی جز دنباله‌روی کامل ندارد او را از ابتدا به منبعی وصل کرده‌ای که تکلیف خود را از آنجا اخذ کند و او غیرمستقل و وابسته بارمی‌آید. من با اتّکا به برخی احادیث با این تلقّی رایج مخالفم و به نظرم این مسأله به درستی بیان نشده است. از ابتدای نوشتن در این وبلاگ می خواستم مفصّل این مسأله را بیان کنم ولی به دلیل حسّاس بودن موضوع مدام به تأخیر انداخته‌ام که فکر کنم آرام آرام وقتش رسیده باشد. در تلقّی عرفانی و اینکه تعداد راهها به سوی خدا به تعداد آدمیان است، این فردگرایی نهفته؛ همچنین تصویر روز قیامت- یا باطن امروز ما- که مردم فرادا(انعام-94) به پیشگاه پروردگار می‌آیند یعنی امروز هم تنهایند و چاره‌ای جز اتّکا به خود ندارند.
3. خدا( من تر از من) نیاز به این باور را در بی‌دینان به شکل دیگری می‌توان یافت مثل تصوّر ذات یگانه‌ی کیهانی از جانب اکو؛ فقط می ماند این سؤال من از اکو که این ذات کیهانی که « همه‌ی» جهان است آیا همه‌ی جنبه‌ی مادّی جهان است یا شامل جنبه‌های غیرمادّی هم می‌شود؟ ممکن است کسی بگوید که اکو به جنبه‌ی غیرمادّی عقیده ندارد. خوب چه بهتر؛ اگر نفس و روان و هوش انسان هم مادّی است، چرا این ذات یگانه‌ی کیهانی شامل آن نباشد و خود تشخّص و فردیّت نداشته باشد؟ در این صورت تنها نامی متفاوت برای خدا انتخاب کرده‌اید. خدا در نگرش دینی « من‌تر از من» است، به این معنا که وجود من بسته به اوست و کسی است که درست به قول حافظ که می گوید در پس آینه طوطی صفتم داشته‌اند، آگاهی و حیات ما از او نشأت می‌گیرد و او از ما به ما داناتراست. اینجاست که می گویم دیندار می‌تواند دیگری را بیشتر از بی‌دین دوست بدارد. برای دیگری مفهوم اساسی من است و دیگری را به خاطر اشتراکش با من دوست می‌دارد ولی دیندار مفهوم اساسی عمیق‌تری دارد که من نیز به آن متّکی است. کلّ جهان هم مثل من به او متّکی است و جهان و موجودات را از آنجا که به این مفهوم ریشه‌ای وابسته‌اند دوست می‌دارد. عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست. می بینید که دایره‌ی دیگران از انسانها که با ما دارای اشتراک بودند فراتر رفت و شامل همه‌ی موجودات شد آنهم با وجه اشتراکی ژرفتر.
مؤخّره: اکوی جوان در حکایت دوّمش از شانزده سالگی خود- که هنوز کاتولیک بوده- می گوید که با یک کمونیست بحث می کرده که چه چیز به مرگ شما معنا می دهد. او می گوید که ‍‌[ با زندگی در راه عقیده‌ام] و بزرگداشتی که پس از مرگ برایم خواهند گذاشت، سرمشقی برای دیگران خواهم شد. اکو اضافه می‌کند این ادامه‌ی نام و یاد، آرزوی همه‌ی شاعران و فیلسوفان است که پیام خود را در بطری می‌گذارند تا به دست دیگران برسد و نوعی از جاودانگی را تجربه کنند. تمایل ذاتی انسان به بقا و خدا را می‌بینید؟ اکو به عیسویان کنایه می‌زند که دینتان را خودتان ساخته‌اید بعد خودش از ذات یگانه‌ی کیهانی می‌گوید و از آرزوی حیات جاودان. همه‌ی حرف من هم همین است که اگر اکو از مفاهیم بدیهی شروع می کند و به«دیگری» و اصول اخلاقی می‌رسد آیا اگر از همین تمایل فطری و ذاتی به نوعی بقا و گونه‌ای ذات کیهانی آغاز کند این امکان نیست که به « چیزی» برسد؟ مهم نیست نام این چیز چه باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics