فهرست دیروز دربارهی چگونگی ربط یا عدم ربط اثر به صاحب اثر را میتوان ادامه داد. متأسّفانه گاه این رابطه به سختی قابل انفکاک است. هرچه صاحب اثر دارای نقاط تیرهتری در کارنامهی شخصیّتی خود باشد، کار ما را در پرداختن به خود اثر سختتر میکند. قبلاً از برخی افراد در این رابطه نوشته بودم مانند هیدگر و رابطهاش با حزب نازی. این رابطه کوتاه مدّت بود ولی بر شخصیّت فلسفی او سایه انداخته است. امّا گاه این رابطه آگاهانه است و حتّی خود اثر در رابطه با ستایش امری منفی است. مثلاً فرض کنید شاعری شعری بیهمتا در مدح مستبدّی خوانخوار بسراید؛ جواب به این پرسش که آیا به خاطر محتوای شعرش میتوان ارزشهای هنری آن را نادیده گرفت، بسیار دشوار خواهد بود.
هلن برتا آمالی که بعدها با نام لنی ریفنشتال شناخته شد در حومه کارگری « ودینگ» در برلین زاده شد. در 23 اکتبر 192۳ اولین موفقیتاش را بهعنوان یک رقصنده کسب کرد. بعد از اولین اجرایش چنان نامش پرآوازه شد که ماکس راینهارت وی را در سالن تئاترش استخدام کرد. درسال 1925 هنگام اجرای یکی از نمایشهایش در مقابل دیدگان 3000 تماشاچی در پراگ دچار آسیبدیدگی شدید زانو شد. این حادثه به موفقیّتهای حرفهای وی بهعنوان یک رقصنده خاتمه داد، امّا وی مأیوس نشد و پس از دیدن فیلمی دربارهی طبیعت کوهستان، به آلپ رفت تا کارگردان این فیلم، آرنولد فانک را بیابد و از او بخواهد که نقش نخست فیلم آیندهاش را به او بدهد. بدینسان ریفنشتال ستارهی شماری ازفیلمهای کوهستانی فانک شد و در آنها درسیمای زنی جوان، ورزشکار وماجراجو نمایان شد.
طبع بلندپرواز ریفنشتال که به بازیگری اکتفا نمیکرد رو به کارگردانی آورد. زمانی که فرصت یافت فیلم نور آبی- که در آن بازی هم کرد- را بنویسد و کارگردانی کند، آنرا از دست نداد وهمین فیلم بود که چشم هیتلر را گرفت و از او دعوت کرد که مستندی سیاسی بسازد. مکاتبات او با هیتلر ادامه یافت تا در 14 ژوئن 1933 ریفنشتال مأموریت یافت فیلمی در مورد کنگرهی حزبی رایش در نورنبرگ بسازد که حاصل آن فیلم تبلیغاتی « پیروزی ایمان» بود که در اول دسامبر 1933 اولین نمایشاش را با موفقیّت پشت سر گذاشت.
درست یک سال بعد ریفنشتال مأموریت دیگری یافت، فیلم تبلیغاتی کنگرهی حزبی رایش برای او اعتماد و اطمینان نازیها را به همراه آورد. از این زمان به بعد او استودیوی فیلمسازیاش را « کنگرهی حزبی رایش ـ فیلم» نامید. ریفنشتال موفق شد با یک تیم 120 نفره سناریوی فیلم را بنویسد. شیوه ی تولید این فیلم به گونهای بود که بسیاری از تولیدات سینمایی بعدی بر اساس این الگو جهتگیری شد. هیتلر خود شخصاً اسم فیلم را « پیروزی اراده» نهاد.
اگرچه این فیلم به عقیدهی خیلیها چیزی جز تبلیغات گسترده برای نازیها نبود اما هنوز هم بهعنوان بهترین فیلم تبلیغاتی در تاریخ سینما ارزیابی میشود. دو فیلم دیگراو ( جشن ملّتها و جشن زیبایی) دربارهی المپیک ۱۹۳۶ آلمان نیز بسیار تحسین شدهاند گرچه هیتلر از فیلم المپیا به خاطر انعکاس دادن پیروزی جسی اوونس ورزشکار سیاهپوست آمریکایی ناراضی بود. فیلم دیگری که ساخت « سرزمین پست» بود که به خاطر آنکه برخی از نیروهایی را که در این فیلم استفاده کرد از اردوگاههای کار اجباری در اختیارش گذاشته بودند و پس از آن در همین اردوگاهها جان باختند، بعدها بارها و بارها مورد بازجویی قرار گرفت. وی پس از جنگ به دلیل همکاری با نازیها محاکمه شد ولی به دلیل اینکه عضو حزب نازی نبود تبرئه شد.
پس از خوابیدن غائلهی جنگ جهانی دوّم گرچه مجال ادامه ی فعّالیّت به او داده نشد امّا او از پای ننشست و با نام مستعار و به عنوان عکّاس در المپیک ۱۹۷۲ حضور یافت. از دیگر دستاوردهای ستایششدهی وی به عنوان عکّاس آثار وی دربارهی قبیلهی نوبا در سودان است که در دو جلد کتاب مصوّر منتشر شد. او که به دستور پزشک به خاطر کمر درد خود باید به آب درمانی میپرداخت، از این بیماری مسیری جدید در زندگی خود گشود و در ۷۱ سالگی (۱۹۷۳) با وانمود کردن به اینکه ۵۲ سال دارد توانست دیپلم غوّاصی بگیرد. حاصل این غوّاصیها دو کتاب مصوّر به نام « باغهای مرجانی» و « زندگی زیر آب» بود. درسال ۱۹۸۷ کناب خاطراتش را منتشر کرد و در سال ۱۹۹۲ فیلم مستند «قدرت تصویر» را ساخت که جایزهی امی را برد. آخرین کار او در صد سالگی فیلمی به نام «برداشتهای زیر آب» بود که در سال ۲۰۰۲ به نمایش در آمد. او پس از یک ازدواج ناموفّق در پنجاه و هشت سالگی با هورست کنتر که حدود چهل سال از او کوچکتر بود، ازدواج کرد که تا پایان عمر خود را با وی گذراند. وی در هشتم سپتامبر ۲۰۰۳ در خواب درگذشت.
بحث پیرامون شخصیّت و زندگی نامتعارف و جنجالی او که از باله، بازیگری و برهنهنمایی او آغاز میشود و تا آوازهگری برای نازیسم و رابطهی عاطفی با هیتلر ادامه مییابد همواره موضوع بحث بوده است. همچنین آثار قوی او در زمینهی عکْاسی و فیلم مستند و فیلمبرداری در زیر آب آنهم در سن پس از هفتاد سالگی و ارائهی آخرین فیلم خود در صد سالگی هرچه هست نمایانگر زنی جسور، خلّاق و تجربهگر است. شاید ریفنشتال بهترین نمونه برای نشان دادن تمایز اثر از صاحب اثر باشد. محتوای بسیاری از آثار او در زمان سلطهی فاشیسم زشت و ناپسند است ولی همان آثار به اعتبار خلّاقیّت و نوآوریشان در دانشکدههای سینمایی تدریس میشوند. خود او هیچگاه از گذشتهاش عذر نخواست و در مقابل هجوم سؤالها راجع به گذشتهاش به این اکتفا کرد که بگوید: من حقیقت را همان طوری که آن موقع بود به فیلم برگرداندم نه بیشتر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.