۱. کتاب« رود راوی» ابوتراب خسروی را دست یک دانشجوی پزشکی دیدم. اهل کتاب بود نه اینکه نبود ولی نه اینجور کتابهای دشوارخوان. کتاب جایزه گرفته بود و میگفت در خوابگاهشان بیشتر بچّهها آنرا خواندهاند یا می خواهند بخوانند. این یعنی جایزه مؤثّراست و میتواند مفید باشد.
2. بسیاری جایزه گرفتند و الآن کمتر از آنان یاد میشود. برخی چهرههای نوبل از آن جملهاند. برخی مثل بورخس- مایهی شرمساری نوبلیان- جایزه نگرفتند و از هر نویسندهای بیشتر خواننده دارند. کسی میگفت که بورخس آنقدر بزرگ شده بود که آنها جرأت جایزه دادن به او را نداشتند. پس جایزه ارزشداوری نهایی نیست و داوری نهایی با هیئت منصفهای مرّکب از ذوق عوام و پسند خواص در طول زمان است. این یعنی خیلی نباید جایزهبازی را جدّی گرفت مثل هر بازی دیگر.
3. تقوایی در جشنوارهی فجر بهخاطر کاغذ بیخط برندهی جایزهی هیئت داوران شد که جایزهای تشریفاتی است. پسرش آنرا گرفت ولی بعد خودش پس فرستاد چون در شأن خود نمیدانست. جعفر مدرّس صادقی هم در یکی از این بازیهای برنده شد ولی مشترک با خانمی . خوشش نیامد که او را همطراز آن خانم دانستهاند، با اینکه در مراسم حاضر بود نرفت بگیرد و نشست. این یعنی خیلیها نمیدانند بازی یعنی چه.
4. همیشه طرفدار حضور همهی اقشار جامعه در صحنه بودهام. مثلاً الآن مدّتی است به نبود زنان از قشر مذهبی در بازیگری فکر میکنم. دختران هفتقلم آرایش در چادر و مقنعه کلافهاند و نقشها را بد بازی میکنند. نفیسه روشن- بازیگر نقش پری ِاغماء- تنها دختریاست که در مصاحبهها او را چادری میبینم. به نویسندهها و شاعران نسل انقلاب ایراد گرفتهام که چرا حاشیهنشین هستند و به میان کارزار نمیآیند تا عدّهای آویزان که برخیشان به صراحت ادّعا میکنند :« تنها شیوهی تفکّر در ایران در زمان حاضر ترجمه است»، میدان را در دست نگیرند. امّا این به میدان آمدن نباید به شکل قبیلهای و مثلاً «جشنوارهی شعر فجر» باشد که اگر نباشد بهتر است. نمونهی این حضور سالم، جایزه گرفتن م.مؤیّد است که جایزهی اوّل شعر کارنامه را از دست زندهیاد آتشی گرفت. این یعنی همه- از مذهبی و غیرمذهبی- زیر یک سقف و همبازی ِهم که خیلی عالی است.
5. مرتضی کربلایی لو گفته اسم او را از فهرست برندگان جایزه ی گلشیری خارج کنند. چرا؟ توضیحاتی که داده دربارهی فرم و سنّت و اینها، یعنی هم کمی توی باغ هست و هم هنوز خیلی مانده تا پیچش مو را ببیند. فرزانه طاهری جواب مناسبی به او داده است. این رفتارهای دافعهای بیشتر از نوعی ترس از حضور در جمع « دیگران» است. او کار مؤیّد را نمی کند چون مثل او پخته و باتجربه نیست؛ جوانی میکند و رفتاری ناشیانه از خود نشان میدهد. همه ساکن یک کشتی هستیم در این مرزوبوم هرکس خطّی میان جمع بکشد- حتّی اگر به شکل انزوا باشد- بازی را به هم زده و کمکی به پویایی این فرهنگ نکردهاست.
6. محمود دولت آبادی سودای نوبل دارد. امیدوارم به آن برسد. جایی گفته بود اگر آنرا بگیرم کاری را که همه کردهاند، نخواهم کرد. این یعنی از الآن فکرش را کرده که چکار کند که نه گرفتن باشد و نه نگرفتن. احمد شاملو که در اجلاس اینترلیت شرکت کرد به جای شرکت مؤثّر به عنوان یک نویسنده در پی بیانیّهدادن و حماسهآفرینی بود. « من درد مشترکم مرا فریاد کن» را آنجا نوشت که به خطابهای در میدان جنگ میمانست. برخی از عقلای قوم معتقدند نوبل تا دم در خانهی او آمد ولی نوبلیان از ترس اینکه موقع جایزهگرفتن بلوا به پا کند از این کار صرفنظر کردند. امیدوارم دولتآبادی« کار متفاوت» خودش را کنار بگذارد و خیلی معمولی در صورت گرفتن هرگونه جایزهای آنرا بگیرد با یک سخنرانی کوتاه، نه رسالهای برای نجات بشریّت.
7. بهمن فرمانآرا در این سالها خوب جایزه گرفته، از او که پرسیدند: نظرت دربارهی جوایز چیست؟ بهترین جواب را داد. گفت: جایزه مثل خامهی روی کیک میماند، بودنش بهتر از نبودنش است، همین.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.