1. یکی از بارزترین نمودهای یک فرهنگ در جهان ما ورزش است که گاه آزادانه مثل اکثر دولتهای دارای دموکراسی و یا به جبر مانند دولتهای بسته خصوصاً اردوگاه چپ در گذشته، اقتدار فرهنگ خود را به رخ میکشد. شوروری در گذشته تلاش بسیار داشت که خود را در المپیک به عنوان قطب ورزش دنیا معرّفی کند که معمولاً ناکام میماند و آمریکا از او پیشی میگرفت. در حالیکه ورزش آمریکا مبتنی بر انتخاب آزاد و مسابقهی انتخابی برای ورزشکاران است که در شوروی سابق،همیشه اینطور نبود. کشور کوچکی مانند آلمان شرقی درست به همین دلیل همیشه در ردهی بالای کشورهای المپیکی بود. این کشور کم جمعیّت با برپایی اردوهای طولانی و تمرینهای طاقتفرسا و برخی تمهیدات مثل سالنهای سرپوشیدهای که مقدار اکسیژن در آن بالاتر از حدّ عادی بود- و چه بسا اینگونه امور امروز دوپینگ به حساب بیایند- ورزشکاران را به ماشینهایی مجهّز تبدیل میکرد که توانایی مدالآوری برای کشور- و ایدئولوژی- خود را داشته باشند. امروز هم کوبا به صورتی ضعیفتر از همین سرمشق پیروی میکند.
2. فوتبال از تمام ورزشهای دیگرجداست و آنرا باید به عنوان یک« پدیدهی اجتماعی مستقل» بررسید. پیشتر از تفاوت فوتبال و سایر ورزشها گفته بودم و پیش بینی نادرست بکن بائر دربارهی سرآمد شدن آمریکا در فوتبال را آوردم. جام جهانی فوتبال به تنهایی تماشاگر بیشتری از المپیکی که دارای فوتبال هم هست دارد و جشن و شادی ِبرد آن و یا اندوه و حزن ناشی از شکست که گاه به عید ملّی یا عزای عمومی تبدیل میشود نشان میدهد که فوتبال را باید جداگانه مطالعه کرد.
3. وجه داخلی. این عامل را تنها اگر برای انسجام داخلی کشوری مانند ایران که قومیّتهای گوناگون دارد در نظر بگیریم شایستهی تأمّل بیشتری است. وقتی کسی در یک بازی شرکت میکند، در یک تیم یا یک لیگ، یا نظمی را میپذیرد، خود به خود گامی بزرگ در جهت پررنگ کردن وجه اتّحاد ملّی و کم رنگ شدن زبان یا آداب و رسوم متفاوت برداشتهاست. لااقل دو گروه هستند که به نظر میآید به قومیّت خود بیش از وطن خود بها میدهند: در درجهی اوّل کردها و کمی رقیقتر بلوچها. کمی دوراندیشی باعث میشد که مسؤولان برای اینکه این دو استان دو تیم در لیگ برتر داشته باشند فکری کنند. شیراز را یک تیم بس بود؛ اگر سپاه میخواست تیم بزند بهتر بود جای دیگری را انتخاب میکرد. صباباطری متعلّق به ارگانی نظامی است که رو به صنایع آورده است. چه اشکال داشت که به جای تهران جای دیگری را برای استقرار تیمشان انتخاب میکردند. بله در تهران بودن به دلیل سهولت آمد و رفت خوب است ولی منظور من کار فرهنگی است که هزینهی خودش را هم دارد. شیرین فراز متعلّق به کرمانشاه است که آنها هم کرد هستند ولی به نظر من باید فکری برای بلوچستان و سایر استانهای حاشیهای کرد.
به میدان آمدن زنان در دولت جدید هر توجیهی داشته باشد اقدامی فرخنده برای گروهی است که فکر میشد باید تا مدّتها به شطرنج و تیراندازی بپردازند. امروز با ساخت لباسهای مناسب حضور دختران ایران در بسیاری از رشتهها امکان پذیر شدهاست . تحرّک جسمی و نشاط روحی سوپاپ اطمینانی برای کنترل بسیاری از نارضایتیهای اجتماعی خواهد بود و نظم فعلی را استحکام خواهد بخشید. امیدوارم موانع فعلی در جهات حضور دختران در ورزشگاهها برداشته شود و رشتههای بیشتری با حفظ سنّتها امکان حضور جهانی را پیدا کنند.
برای پرهیز از طولانی شدن مطلب عناوین دیگر را به نوشتههای مستقلّ دیگر میسپارم؛ مانند: حرفهای شدن ورزش که در دههی شصت از آن پرهیز میشد و ستارهسازی در ورزش که مدّتها جلو آن گرفته شده بود و تأثیرهای روانی و اجتماعی آن، مطبوعات ورزشی زیاد ایران که حتّی از کشورهای صاحب ورزش و مطبوعات آزاد بیشتر است و دست آخر راه یابی چهرههای ورزشی به عنوان نمایندهی شورای شهر یا نمایندهی مجلس به نهادهای سیاسی کشور.
4. وجه خارجی. دو بار حضور در جام جهانی در تغییر وجههی ایران بسیار مؤثّر بود. ملّتی که فوتبال دارد یعنی ورزشگاه دارد، تماشاگر دارد، تیمهای پرطرفدار و رقابت دارد و این با تصویری که از ایران به دست می دهند، قابل تطبیق نیست. روابط بین آمریکا و چین با مسابقهی پینگ پنگ بین آندو کشور بهبود یافت که به دیپلماسی پینگ پنگ موسوم شد. عدّهای بازی ایران و آمریکا را میخواستند در همان رابطه تفسیر کنند که آن فرصت تاریخی از دست رفت. بازیکنان ایرانی و آمریکایی در آن بازی عکسی دستهجمعی و به صورت مختلط انداختند که اینجا بازتابی نیافت.
مسؤولان دولت فعلی تمایلی به الگوی بلوک چپ دارند که در بالا به آن اشاره کردم برای همین خود قصد تصدّی ریاست فدراسیون فوتبال را میکنند و یا از سوّم شدن ایران در جدول بازیهای آسیایی آینده سخن میگویند که به نظرم راهکاری تحمیلی و نادرست است. با قهرمانسازی وبه دست آوردن موفّقیّتهای زودگذر پیشرفتی که به دست نمیآید هیچ گاه شاید به دام خودفریبی هم بیفتیم. بهترین کار اجازه دادن به بخش خصوصی برای سرمایهگذاری در ورزش و ایجاد باشگاههای متعدّد است تا پیشرفتی دائمی و ماندگار به دست آید که این اقدام، خود را در میادین بینالمللی نیز نشان خواهد داد. ما هنوز برای حقّ پخش بازیها از تلویزیون مشکل داریم و تبلیغات به امری درآمد بخش و مستقل کننده از دولت تبدیل نشده است. اینها را نوشتم که دستوری و آمرانه بودن حضور خارجی را تنها به پشتوانهی دلارهای نفتی نکوهش کنم و آنرا ناکافی بدانم.
در جهانی که ستارهها جهت دهندهی افکار عمومیاند حضور ورزشکاران ایرانی در باشگاههای خارجی تأثیری بر همان دیدگاه کل نگرانهای دارد که دیروز نوشتم. خیلی سال پیش از این و هنگامی که ورزش ایران« این» نبود هم جوانان خلیجی نام تمام بازیکنان تیم فوتبال ایران را از حفظ بودند که برای خود ایرانیهایی که به آنجا می رفتند شگفتی آور بود. برخی رشتهها و یا برخی وزنها دارای اهمیّت بیشتری هستند مثلاً شاید وزنهبرداری جزو رشتههای پرسرو صدا نباشد ولی عنوان قویترین مرد جهان برای کنجکاو کردن هر کسی کافی است. همین حالت در بوکس حرفهای هست که سنگین وزن حسابی جدا از دیگر اوزان دارد. ورزشهایی مانند تنیس حرفهای پس از فوتبال شاید بیشترین پوشش رسانهای را دارد که ما در آن سهمی نداریم. بیش از هرچیز برای حضور در بازی ورزش جهانی باید برنامه و نقشه داشت که به نظر نمیآید در طرح ساماندهی ورزش که نوشته شد به ابعاد جهانی این مسأله هم پرداخته باشند. به هر روی در حدّ طرح مسأله تلاش کردم به وجوه فرهنگی- جهانی موضوع- فارغ از اهمیّت سلامتی و بهداشتی آن- اشاره کنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.