اقتدار فرهنگی - مقدّمه





برخی الفاظ به رغم داشتن معنای فرهنگ‌لغتی ِواحد، به واسطه‌ی کاربرد متفاوت معنایی خاص می‌یابند. اقتدار و قدرت دو مصدر به یک معنایند ولی اقتدار، تمکین بدون اعمال قدرت را به ذهن متبادر می کند. یک بار کسی در مقابل دیگری تسلیم می شود به دلیل اعمال نیرو و زور بیشتر و یکبار از هیمنه و سطوت او ناگزیر از پذیرش برتری او می‌شود. در این صورت صفت فرهنگی پس از اقتدار فقط نشان‌دهنده‌ی نوع آن است و گرنه هر پویایی فرهنگی ، نوعی اقتدار به شمار می‌آید.


هم اکنون اگر تولید انبوه فرهنگی آمریکا نبود، چهره‌ی استیلا جوی آن تصویری بسیار منفور و ناهنجار از این کشور ترسیم می‌کرد امّا این وجه فرهنگی آنرا تعدیل یا حتّی تصحیح می‌کند. این همان چیزی است که شوروی سابق از آن بی‌بهره بود و الآن هم چین و روسیه‌ی فعلی فاقد آنند. افکار عمومی- یا حتّی قضاوت خواص- معمولاً به یک پدیده به عنوان یک « کل» می‌نگرد و ابعاد متفاوت آنرا از هم جدا نمی‌کند، در این هنگام است که تولید علمی، ادبی، سینمایی، تلویزیونی و سایر محصولات فرهنگی آمریکا حتّی با وجود قضایای چندساله‌ی اخیر باعث می شود که همچنان تصویر پرچم آن کشور روی پیراهن فلان جوان جهان سوّمی یا نوجوان گرسنه‌ی افریقایی به مثابه‌ی نمادی از بهشت موعود دیده شود. قدرت فعلی آمریکا ناشی از اقتدار فرهنگی آن است و حتّی پیش‌روی جبهه‌ی چپ در قرن بیستم بسیار بیشتر از آنکه مدیون قدرت نظامی و مالی شوروی باشد به جهت اقتدار فرهنگی موقّت ناشی از وعده‌ی اتوپیای مبتنی بر عدالتی بود که کمونیسم وعده می‌داد و با سست شدن آن چهره‌ی آرمانی و از بین رفتن آن اقتدار، ‌ بلوک چپ نیز از هم فروپاشید.


من امّا اینجا قصدم از این بحث تحلیل مصادیق آن در جهان نیست بلکه به خودمان و لزوم این امر به عنوان سدّی در مقابل جهانی‌سازی- بخوان آمریکایی‌سازی- می‌نگرم. در اخبار داشتیم که ضرغامی با سفر به برخی کشورهای آمریکای لاتین پیشنهادهایی را جهت صدور برنامه‌های تلویزیونی ایران به آن کشورها دریافت کرده‌است. جای تعجّب است که چگونه سران آن کشورها و بسیاری کشورهای دیگر شعار مقابله با فرهنگ سلطه سرمی‌دهند در حالیکه فکر و ذهن کودکان و جوانان و مردم خود را« دربست» در اختیار الگوسازی‌های برنامه‌های همان سلطه قرار می‌دهند. حتّی اگر مسابقه یا تاک‌شو یا برنامه‌ای به زبان محلّی هم هست با تقلید از نمونه‌های اصلی آن ساخته و ارائه می‌شود. با نگاهی به کشورهای همسایه‌ی خود از ترکیه تا کشورهای عربی، این چیرگی بی‌چون و چرای فرهنگ آمریکایی را مشاهده می‌کنیم. با این وجود دم از هویّت فرهنگی زدن کاملاً عبث و بی‌فایده است. آنچه نوشتم فتح بابی بود برای چند روز آینده.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics