هنرمندان، دانشمندان و همهی طبقهی فرهیختهی جامعه، سرمایههای یک مملکتاند که وقت و هزینهی زیادی صرف تربیت آنها شده است.. بسیار متأسّفم که باید با زبان پول و مادّیات سخن بگویم ولی خیلیها هستند که جز این زبان را نمیفهمند. چنین افراد انگشت شماری در کشوری که خوانندگان جدّی کتابها حدود دوهزار نفرند، به تنهایی- یعنی بدون کمک دولت- چراغ فرهنگ را زنده نگه میدارند و امانت فن و هنر و دانش خود را به نسل بعد تحویل میدهند. با از دست رفتن یکی از آنان- خاصّه آنکه زودتر از موقع عادی باشد- صدمهای به فرهنگ این کشور میخورد که قابل جبران نخواهد بود.
ناصر عبداللّهی که این روزها سالگرد درگذشت اوست، چهرهای خاص در موسیقی پاپ ما بود که صدای متفاوت و ریشهی جنوبیش از اینکه به دام تقلید آن ورآبیها بیفتد، جلوگیری میکرد. به جز این او از احیاکنندگان و به صحنهآورندگان موسیقی هرمزگان هم بود. پیش از او چه کسی آوازهای خطّهی هرمزگان را شنیده بود؟ پس از بود که صادقی و صنعتگر پیدا شدند. نبود چنین کسی باعث شده که مثلاً موسیقی خطّهی خوزستان و زبان عربی نمایندهای در ساحت هنر ایران نداشته باشد. دربارهی مرگ او روایات زیاد بود از ضرب و شتم خانوادهی همسر اوّلش به خاطر ازدواج مجدّد تا استفادهی بیرویّه از قرصهای مسکّن و عود بیماری یرقانی که در کودکی گرفته بود. با خواندن گزارش پزشکی او متوجّه شدم که امکان درمان بهترش وجود داشت ولی به دلیل تشخیص نادرست پزشک معالج و دوری از مرکز، قربانی شد. سطح هوشیاری او تا حدّ زیادی بالا آمده بود ولی به دلایل واهی از به هوش آوردنش خودداری کردند تا اینکه ظهور برخی اتّفاقات پیش بینی نشده باعث شد حالش رو به وخامت رود و فوت کند. بابک بیات هم نیازی به معرّفی ندارد که انبانهای از تجربه در زمینهی آهنگسازی ترانه و فیلم و سریال و برنامهی مستند بود. او تازه در آغاز راه پختگی خود بود که با ضایعهی کبدی مواجه شد و از دست رفت. به این دو نفر بسیاری افراد دیگر مخصوصاً کسانی که به دلیل سکته قلبی یا مغزی از دست رفتند را میتوان افزود. جایگزین صدا و چهرهی حسین پناهی که غریب و فقیر در آپارتمانش سکته کرد و جسد بو گرفتهی او را پس از دو روز یافتند چه کسی خواهد بود؟
بسیاری از این بیماریها حالت پنهان دارند و با یک چک آپ مشخّص میشوند که طبعاً به دلیل ندانستن این موضوع گاه بیماری تا حدّی پیشرفت میکند که وقتی برای درمان باقی نمیگذارد. به نظرم بهترین راه بیمهی اجباری فرهیختگان کشور به همراه معاینهی سالانه باشد تا احتمال بروز این وقایع به حدّاقل برسد. در حالت عادی هم بانوان و بسیاری از مردان خصوصاً آنانکه سابقهی بیماری خاصّی در خانوادهی خود دارند باید هرچند وقت برای معاینه به پزشک بروند امّا این امر ِلازم، دربارهی این قشر جامعه لازمتر است. اگر دولت مساعدت کرد که هیچ و گرنه خود فرهیختگان با پشتیبانی مردم نهادی غیردولتی را برای این کار در نظر بگیرند که کسی جز سر انگشت ما قرار نیست پشت ما را بخاراند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.