خاطره



به روزهای دهه‌ی محرّم نزدیک می‌شویم و من نیز اگر مطلب خوش‌به‌حال کننده‌ای دارم باید زودتر بگویم که بعد تا مدّتی میسور نمی‌شود. یادآوری یکی از عبارات عربی که در مراسم سوگواری این روزها تکرار خواهد شد، مرا به یاد خاطره‌ای انداخت:


یکی از دوستان طلبه که از خانواده‌ای معروف و روحانی بود، داماد شده بود. پس از آنکه به اصطلاح مرکب ایشان از پل گذشت و دستش به ضریح رسید ولیمه‌ای خانوادگی داده بودند که مصادف با دعای کمیلی شد که برخی از دوستان از جمله من نیز در آن شرکت کردیم. موقع خداحافظی خیر سرم خواستم بگویم:« خوش به حالت که داماد شدی ان شاء الله روزی ما»، که آن عبارت عربی را بدون توجّه دقیق به معنایش پراندم. ناگهان دیدم دوست ضعیف و استخوانی ما دستم را با نیرویی فرابشری فشار می دهد و با خنده‌ای عصبی به دیگران می‌گوید : ببینید این به من چه می‌گوید. ناخواسته گفته بودم:« یا لیتنا کنّا معکم فنفوز فوزاً عظیماً»





پ. ن 1. برای کسانی که عربیشان مثل من نم کشیده عرض کنم که معنایش می‌شود: ای کاش ما با شما بودیم و به اتّفاق هم به رستگاری بزرگی نائل می‌شدیم!


پ. ن2. جالب اینکه باقی دوستان هم « نه» نمی‌گفتند و هرهر می‌خندیدند که: ای ناقلا عجب متلکی به نافش بستی. بابا انصافتان را شکر.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics