استاد شحّات محمّد انور یکی از معدود قاریانی بود که پس از نسل اوّلیهی قاریان معاصر مصری و پس از آن، جمعآوری هفت دستگاه توسّط استاد مصطفی اسماعیل و سه قاری مؤلّف پس از او( عبدالباسط و منشاوی و طبلاوی) توانست به عنوان یک قاری نوآور خود را مطرح کند. او که از خانوادهای فقیرنشین برخاسته بود مانند تمامی قاریان معتبر در اوان کودکی کل قرآن را حفظ کرد و با پشتکار خود و صدایی خداداد چهرهای متفاوت از خود به نمایش گذاشت. از یکی از استادان قرائت قرآن شنیدم که او برای تسلّط بیشتر بر موسیقی عربی به آموختن عود نیز پرداخته بود. درست یا نادرست، تسلّط او بر دقایق و مقامات موسیقی از نحوهی قرائت او آشکار بود. کارهای خلاف عادت در قرائت او بسیار یافت میشد. دستگاه بیات را قاریان برای شروع و فرود قرائت با صدایی آهسته میخوانند، او این دستگاه را در اوج میخواند. بسیار بیشتر از دیگران دستگاه عوض میکرد و به صورت متناوب. اگر میخواستی برای راهنمایی کسی مثلاً یک قرائت از منشاوی را آوانویسی کنی سه چهار خط بیشتر نمیشد، امّا باید برای یک قرائت نیم ساعته از او یک صفحه سیاه میکردی. گاه دو پرده از حجاز را که معمولاً جداگانه خوانده میشد در یک نفس میخواند و بسیاری نوآوریهای دیگر که علاقهمندان به علم قرائت میدانند.
به عکس برخی استادان که به اصلاح کلاس میگذاشتند و گاهی در ایران به برخی بهانهها – مثل دیروقت بودن یا ناقص بودن سیستم صوتی- از خواندن ابا میکردند او با فروتنی تحت هر شرایطی به تلاوت میپرداخت در حالیکه یک سروگردن از آنان بالاتر بود. یک بار در اصفهان علیرغم قطعی برق بیاحتیاج به بلندگو قرائتی کامل خواند. مصریان اصولاً جزو موالیان اهل بیتاند و این را از اذانی که قاریان مصری در ایران به همراه« أشهد أنّ علیٌ ولیّ الله» خواندند میشد دریافت. قاهره در اصل شهری مذهبی است که محلّهی مرکزی آن« رأس الحسین» است. یعنی جایی که- به اشتباه- میپندارند که سر امام حسین در آن دفن شده است. آرامگاهی نیز هست منسوب به حضرت زینب که علّامهی طباطبایی معتقد است که آنان خیلی هم در این مورد اشتباه نمیکنند با این تفاوت که این آرامگاه مزار ام کلثوم خواهر دیگر حسنین(ع) است. به این نکتهها حکومت فاطمیان را در آن سامان بیفزایید تا علّت تولّای مصریان به اهل بیت نبی را دریابید. چه خوب است دولتی که شعار ارتباط با ملّتها را میدهد موانع ارتباط آزاد بین ایرانیان و مصریان را بردارد که سابقهی ارتباط فرهنگی این دو ملّت بسیار زیاد است و ملّی شدن کانال سوئز هم تحت تأثیر ملّی شدن نفت ایران بود و دیگر مسائل که مطلب را طولانی میکند. انور سادات هر پلیدی بود، بود؛ چه خوب است که به جای نام قاتلش که عضو همان جماعتی است که ایمن الظواهری( معاون اوّل بن لادن) از آن برخاسته نام عبدالباسط را به نشانهی آشتی، معنویّت و دوستی بر آن خیابان مورد اختلاف بنهند.
خوشبختانه خلقت اعجاز کرده و در فقدان استاد حنجرهاش را به فرزندش محمود بخشیده است. بار اوّل که صدای او را شنیدم از شگفتی خشکم زد؛ همان صدا و تحریرها و سبک بدون کمترین تغییر. صدای فرزند بسیار بسیار بیشتر از شباهت همایون شجریان به پدرش به استاد شحّات شبیه است به گونهای که با چند بار شنیدن هم بدون دیدن چهره نمیتوان صاحب صدا را تشخیص داد. نوشتن این چند خط را به یاد یکی از بی شمار دلمشغولیها- یا سرگشتگیها-ی نوجوانی بر خود واجب دیدم. خدایش بیامرزد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.