جفنگ، ناسزا نیست بلکه یکی از معادلهایی است که مانند « پوچ» برای واژهی«ابسورد» آورده میشود. شکستهای سیاسی، اجتماعی یا دوران پس از انهدامهای بزرگ مثل جنگ و کلّاً هرچه که باعث ایجاد روحیّهی ناامیدی و بیتفاوتی شود را میتوان از علل قرار گرفتن در وضعیّت جفنگ دانست. در این هنگام واژهها معنای خود را از دست میدهند و آرمانها بیمعنی میشوند و جنبشهای هرهریمسلکانه پا میگیرند. در ایران ِپس از شکست سی و دو تا ده سال ما نظیر چنین چیزی را در عرصهی اجتماع شاهد بودیم یا در اروپای پس از جنگ جهانی دوّم مکتبهای هنری اینچنینی و در آمریکای دههی هفتاد، جنبشهای اجتماعی از این دست را دیدیم. در صدر اسلام هم حکومت یزید در چنین دورانی بود که تنها پنجاه سال پس از درگذشت پیامبر کسی نام امیرالمؤمنین را حمل کند که به فسق و فجور مشهور باشد. اتّفاقی که در کوفه و بیعت مسلم رخ داد و گردش صدوهشتاد درجهای از نامهنویسی به حسین(ع) تا مقاتله با او نمونهای از این موقعیّت بیمعنایی ِانسانی است.
پس از خرداد 76 که باعث ایجاد موج فزونخواهیهای اجتماعی و سیاسی شد و نتوانست آنرا برآورد و به خصوص با ترور حجّاریان که خشونت اعلام کرد که در صورت لزوم به شقیقهی اصلاحات شلیک خواهد کرد و متعاقب آن بستن روزنامهها و ردّصلاحیّتهای گستردهی مجلس که پایان عملی این دوران بود، آن چنان جوّی از بیتفاوتی را در جامعه به وجود آورد که به بیاعتنایی مطلق شهروندان به نمایندگان اصلاحخواه در انتخابات ریاست جمهوری و پیروزی غریب احمدینژاد انجامید. او با کارهایش در این دوسال و نیمه، آخرین نمونه از وضعیّت جفنگ معاصر ماست.
ده دقیقه از مصاحبهای تلویزیونی را دیدم که بیشترش را نتوانستم تحمّل کنم. در مناظرهای تلویزیونی بین یکی از افراد تیم اقتصادی دولت و منتقدی که نمیشناختم، منتقد که با گذشتن از فیلترهای رنگ و وارنگ صداوسیما باید کبریت بیخطری میبود، در حالیکه به زحمت بر اعصاب خود مسلّط بود آماری را در زمینهی نزول رشد اقتصادی کشور ارائه میکرد که از پنج درصد در دو سال گذشته به سه در صد رسیدهایم و پس از آن صفر- یا منفی- خواهد شد. دلیل این امر را کاهش فاحش رشد سرمایهگذاری- با ارائهی آماری مشابه- در کشور میدید و آنرا هم معلول دخالت بیش از حدّ دولت در امور اقتصادی و تصدّی امور دانست. وی با ارائهی آمار رشد دو رقمی ترکیه- علیرغم واردات نفت صد دلاری- و رشد نه درصدی عربستان از کشورهای همسایهی ما با قطع و یقین گفت که ایران به آنچه در برنامهی بلند مدّت برای خود پیشبینی کرده نخواهد رسید. مخاطب او با برآشفتگی این مسائل را پیش پاافتاده دانست و از امیرکبیر گفت که الگوی پادشاه وقت ژاپن یوجیموری( یا چیزی شبیه این) قرار گرفت و از ملّی کردن نفت که سرمشق ملّی کردن کانال سوئز شد و اینکه حالا هم ما انرژی اتمی داریم که همین ترکیه که شما- خطاب به او- اینقدر نامش را میآورید آرزویش را دارد.
از جفنگ بودن نوع استدلال( بخوان مغالطه) کاملاً پیداست که وی توانایی جواب دادن به شخص روبهروی خود را نداشت. لاغر شدن غیرطبیعی بودجه- که آنرا به بازگشت به دوران قاجار تعبیر کردند- و پایین نیاوردن میزان یارانهها صرفاً به صلاحدید رئیس جمهور از نمونههای دیگر اینگونه تصمیمگیریها هستند. پیامدهای انحلال سازمان برنامه و بودجه و بسیاری از تصمیمهای خلقالسّاعه و دلبخواهی دولت را شاید تا بیست سال آینده نتوان جبران کرد. کوچکترین نمونهی این خودسریها عدم تغییر ساعت کشور بود که سالی سیصد میلیون دلار به بیتالمال لطمه زد و مخالفت پرویز فتّاح هم با آن ثمری نداشت تا اینکه مجلس دخالت کرد. دزدی لزوماً این نیست که دست در جیب کسی ببری؛ خزانهی کشور به مردم تعلّق دارد و هزینههایی که به خاطر تصمیمهای سادهانگارانهی دولتیان از جیب مردم میرود، آنان را در پیشگاه تاریخ و وجدان عمومی جامعه و- البتّه اگر دین داشته باشند- خدا مسؤول خواهد کرد.
یکی از همراهان خاتمی تعریف میکرد که در یکی از سفرهای استانی، مردم شهری از او محلّی جهت کارآفرینی و آموزشهای صنعتی برای جوانان خود میخواستند. در میان سخنرانی رو به من کرد که آیا برنامهی سال آینده و ارقام بودجه به من اجازه میدهد چنین قولی به آنها بدهم یا نه؟ مقایسه کنید با بذل و بخششهای نفتی رئیس فعلی که با توهّم اینکه اینها حقّ مردم است با سیل هدایا و قول امکانات- به نام رئیس جمهور- به دهات و شهرستانها میرود تا دل خلقالله را به دست آورد. سیاسیوّن اصلاحطلب که فعلاً مشغول جنگ و دعوا و افشاگری میباشند، پیداکردن راه برونرفت از وضعیّت بیمعنای فعلی، کار اوّل و اصلی تئوریپردازان سیاسی ایران است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.