ضمن دعوت دوستان به واقعبینی و پرهیزدادن از خوشبینی مفرط که رویهی دیگر بدبینی است، جواب دوستی را که پریروز پرسیده بود:« آیا من هم شنوده میشوم؟»، اینجا میدهم. این سؤالی نیست که شما جوانانی که آیندهساز این مرزوبوم و چشم و چراغ میهنمان هستید بپرسید. خدا خیر ندهد آن کسانی را که با مشوّه کردن اذهان شما غنچههای باغ تمدّن چندهزارسالهی ما، موجبات دورافتادن شما را از اهداف عالیهی خود فراهم میکنند. در عین حال چند نکتهای به عرض شما رسانده میشود.
1. اگر ضبط آمار جستوجوهای اینترنتی را هم به واسطهی تلفنی بودن آنها بتوان نوعی شنود دانست، باید به خاطر داشت که از مصاحبههای نیمه رسمی و گاه به گاه مسؤولان سرویسهای خدمات اینترنتی اینطور برمیآید که این آمار تا مدّت معیّنی- مثلاً یک ماه- نگهداری میشود تا اگر احیاناً سروکار کسی با نهادهای آن چنانی افتاد با رجوع به آن قابل استفاده باشد؛ البتّه خودشان این را برای مبارزه با هکرها میدانند. این امر به جز مراقبت از« افراد خاص» یا بازدیدکنندگان از« سایتهای خاص» است.
2. در واقعهی سقوط هواپیمای خبرنگاران معلوم شد که تمامی گفتوگوهای تلفنهای همراه- برای روز مبادا- باز هم تا مدّت معیّنی- مثلاً یکسال- نگهداری میشود که در صورت لزوم قابل استفاده است. باز هم این ورای کسانی است که تحت هر شرایطی کنترل میشوند.
3. افراد خاص، که از سران قوا تا هرآنکه صلاح دیده شود، مثل مطبوعات و نهادها و اشخاص تغییرخواه را در بر میگیرد، در محل کار و منزل شنوده میشوند. بسیاری از افراد پستهای خود را به این دلیل از دست دادند که در گفتوگویی با رئیس مجلس به شوخی از رهبری نام بردند. عبّاس عبدی میگوید که در ابتدای ریاست جمهوری خاتمی و برای دادن راهکار با او تماس گرفتم و نامهای هم برایش فرستاده بودم. به هنگام زندان رفتن فهمیدم که آن گفتوگو مستقیماً توسّط بازجویان من شنیده میشده است و خود بازجو به من گفت که نامهات قبل از آنکه به دست خاتمی برسد، یک کپی از آن روی میز من بود. عبدی میگوید بن بست اصلاحات را زمانی فهمیدم که در پایان زمان ریاست خاتمی با او تماس که گرفتم، صدای رادیوی خود را بالا برد و صدای خود را پایین آورد و این یعنی در این مدّت هیچ اتّفاق خاصّی نیفتاده بود.
4. یکی از آشنایان عضو اطّلاعات ارتش است. ارتشیها پس از نیروهای وزارت اطّلاعات که بدنهی نهادهای امنیّتی را تشکیل می دهند و به نوبهی خود تحت کنترل اطّلاعات سپاه هستند که نقش اصلی را در راهبری اطّلاعاتی دارند، به نوعی پادوی این نهادها هستند و امور کماهمیّت به آنان سپرده میشود. یکی از وظایفی که به عهدهی آنان است- به نقل از همان فرد- این است که تلفن افرادی را که از خارج از کشور میآیند، تا زمان معیّنی کنترل کنند چون هر فرد خارج رفته، یک جاسوس بالقوّه است. از آنجا که این مقدار نظارت، حجم زمانی زیادی را تشکیل میدهد؛ فرد نامبرده علاوه بر شنودن آنچه در محلّ کار میرسد بشنود، نوارهای ضبط شدهای را هم تحت عنوان اضافهکار به خانه میبرد چون هم وظیفه تعطیلبردار نیست وهم زن و بچّه خرجی میخواهند. گاهی هم با خنده از گفتوگوهای بین آنها میگوید که ای بابا ما فکر می کردیم اینها دین ندارند ولی فلان دخترخانم کرمانی پس از رسیدن به شهرش صحبت از نذر و نیاز و انداختن سفرهی حضرت عبّاسی می کرد که در آمریکا برای موفّقیّت تحصیلی خود نذر کرده بود. میبینید که اینگونه شنودها در بازشدن فکر افراد چه تأثیری دارد و حقیقتاً یک دانشگاه به حساب میآید.
۵. و امّا دوست عزیزی که فکر میکرد به دلیل بیاهمیّت بودن، شنوده نمیشود؛ خیر، اینگونه نیست و شما بیش از آنچه فکر میکنید اهمیّت دارید. علاوه بر آنچه گفته شد و بخشی از آنچه بود که آن فرد به خود اجازه میداد در محیط خانواده دربارهی آن حرف بزند و من هم تنها بخشی از آن را نقل کردم، تلفنهای عادی نیز به صورت تصادفی یا آنطور که اهل فن میگویند« رندُم» شنوده میشود. طبیعی است که به همهی تماس گوش فرا داده نمیشود، شخص خبره با شنودن ده پانزده ثانیه میتواند بفهمد که آیا خبری هست یا نه. در جواب من که پرسیدم مثلاً چه خبری؟ جواب آمد که مثلاً بسیاری از پارتیهای شبانه بدینوسیله کشف و جوانان شرکت کننده در آن دستگیر و به راه راست هدایت شدهاند. خوب پس شما نیز میتوانید امید داشته باشید که دستکم یک بار شنوده شده باشید و این همان امیدی است که دو روز است میگویم نباید هیچگاه از دست داد. توجّه داشته باشید که در این مطلب به نهادهایی که وظیفهی کنترل درون شهری را بر عهده دارند، مانند نیروی انتظامی و مأموران قوّهی قضائیّه و گروههایی که اساساً نام و عنوان خاصّی ندارند، پرداخته نشده و این نکته، حجّت را بر هرکسی که بیجهت دچار یأس شده است، تمام میکند.
برای دوستانی که ممکن است در خوشبهحالزدگی دچار فراروی از حال عادّی شوند توصیه میکنم که به برخی از یادداشتهای برآشفته کنندهی من که پیش از تحوّل روحی این جانب و کشف مزایای امید و امیدورزی بود رجوع کنند و با خواندن آن مطالب تندروانه به حال اعتدال بازآیند. من تنها به خاطر اینگونه استفادههای مشروع است که آنها را نگه داشتهام و گرنه خود بهتر میدانم که وطندوستی من حکم میکند که کارنامهی سیاه خود را حذف کنم. به امید آنکه بتوانم با بیان و بنان خود گامی هرچند کوچک در جبران ِمافات بردارم، همهی نوگلان عزیز را به خدا میسپارم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.