تاریخ، کارنامهی انسان است با تمام خوبیها و بدیهایش و انگار قرار نیست که جهش ژنتیکی یا چیزی مانند آن روی دهد که منتظر انسان جدیدی باشیم، پس تاریخ با همهی فراز و نشیب انسانهایی که در گذشته بودهاند، آینهی آینده هم هست. در چند مطلب مجزّا به انقلاب میپردازم و امروز خیلی کوتاه به تلویزیون امسال و انقلاب نگاهی میکنم. طبعاً نگاه جامعتر با کسانی است که تمام یا اکثر برنامهها را دیده باشند.
برنامههای تلویزیون امسال به جز پیدارها و فیلمها که مطلبی جداگانه میطلبند، شامل میزگرد، مصاحبه و فیلمهای مستند بود. همه را اگر اجمالاً بخواهیم خلاصه کنیم، در دو دسته قابل تقسیمبندیاند. یکی آنچه مستند است اعمّ از تصاویر و فیلمها و مصاحبههای گذشته و اکنون و دوّم آنچه به تحلیل یا گفتوگو دربارهی آن مستندها و گذشته میپردازد.
دستهی دوّم مثل همیشه چیز قابل ارائهای نبود چه برنامهی مثلاً« محرمانه»ی شبکهی سه که گفتوگوی سه جوان چشم زاغ با افرادی دستچین شده از وقایع انقلاب که برنامهی جایگزین برنامهی پارسال فرزاد حسنی بود و البتّه چه از لحاظ تنوّع مهمانها و چه نوع پرسشها به پای آن نمیرسید. برای نمونه میتوان برنامهی جلالالدّین فارسی را در دو سال مقایسه کرد که حسنی بیمحابا تا پرسش ضمنی از واقعهای که او در حین شکار، فردی را- ظاهراً به اشتباه- از پای در آورد، پیش رفت ولی امسال جز سؤالهای لوس و تأکید بر نسل سوّم چیزی از این چشم و ابروهای بزک کرده، حاصل نشد. در برنامهی صندلی خالی، گاهی که گوینده به تفسیر میپرداخت جز اینکه ما را به خنده بیاندازد، نتیجهای نداشت. مثلاً نامهی معروفی که باعث آخرین شورش مردمی شد و با نام احمد رشیدی مطلق امضا شده بود را با توسّل به سه حرف اوّل این نام، مساوی با آریامهر دانست. بازی با حروف جای نگاه مردمشناسانه و جامعهشناختی به این رویداد را گرفته بود.
بهترین فیلم مستند متّکی بر پرسشهای حرفهای از افراد نزدیک به بنیادگزار انقلاب- که الآن نه تنها در هیئت حاکمه نیستند بلکه چه بسا جزو ردّ صلاحیّت شدهها باشند- در مستند« روح الله» کار شبکهی المنار لبنان بود که پارسال پخش شد و سیّد حسن خمینی گفت که این کار را باید سیمای جمهوری اسلامی میکرد نه لبنان. اینکه یک شبکه با امکانات محدود بتواند کاری کند که رسانهی عظیم و هزینهبر ملّی نمیتواند، خود گویای بسیاری مسائل است.
آنچه بارها گفتهام این است که گفتوگو پیرامون یک مسأله جز با اختلاف نظر پیش نمیرود و با کنار هم قرار دادن نقاط اشتراک و اختلاف افراد است که میتوان به گزارشی دقیقتر از واقعیّت رسید. در برنامههای امسال هم مانند سالهای گذشته، بیشتر کسانی که در انقلاب حضور داشتند، راهی به رسانه نیافتند تا تک گوییهای افراد مورد وثوق حضرات به عنوان تنها گزارش از انقلاب نمایانده شود. فرض کنید گزارشی تهیّه شود از عید نیمهی شعبان سال 57 که آقای خمینی، دستور به شادی نکردن داده بود واقدام مصباح یزدی به چراغانی و برپایی جشن، ضمیمهی آن شود و اضافه شود که او در برابر کسانی که از دلیل این کار علیرغم دستور رهبرانقلاب پرسیدند گفت:« حاج آقا روح الله از این تندرویها زیاد دارند» بعد چنین کسی را کجا میتوان به عنوان مطهّری زمان و مفسّر سخنان رهبر فقید- در مسائل سیاسی و اجتماعی و نحوهی تفسیر قانون اساسی- به نسل جوان قالب کرد؟
دستهی اوّل برنامهها، گزارشهای مستند بود که البتّه بهتر از سالهای گذشته به نظر میرسید. برای اوّلین بار مصاحبه با افراد متعلّق به رژیم در داخل و خارج از کشور پخش شد. از فاشگوییهای بیسابقه در مورد اشرف پهلوی و فیلم جوانی او تا نشان دادن علیرضا نوریزاده برای اوّلین بار در سیما. زنانی همدوش مردان در تظاهرات، بازجویی از برخی شکنجه گران ساواک واعتراف بعضی از دستگیرشدگان وابسته به رژیم حین خروج از کشور، نمایش داده شدند. گرچه بسیاری از اوقات این گزارشها همراه با تفسیر هم بود ولی به دلیل دیدن بیواسطهی تصاویر، ارزشهای خودش را داشت. امّا نکته این است که همانطور که در مطلبی جداگانه تحت عنوان«اتقلابها از تاریخ خوششان نمیآید» به این مطلب خواهم پرداخت، این گونه تصاویر نتیجهی عکس خواست کسانی که میخواهند جامعه را هنوز در حال انقلاب نشان دهند، در پی خواهد داشت. با این تصاویر شاه و درباریان از هیئتی فرابشری، به انسانهایی مانند ما- گیرم با نقاط ضعف بسیار- تغییر شکل میدهند. دستگیری فردی که چند چمدان جواهر با خودش میخواسته ببرد برای جوانی که امروز برجها و ثروتهایی را میبیند که آن فرد انگشت کوچک او هم نمیشود، دیگر برانگیزاننده نیست. تصویر زنان بیروسری همراه محجّبهها و مردان با انواع سروشکل یقیناً با مرزبندی امروزین جامعهی ما نمی خواند و سؤالهای زیادی را پیش خواهد آورد که چطور آن زنان برای ریختن در خیابانها خوب بودند ولی امروز در همان خیابان به دلیل تبرّج دستگیر میشوند؟ آن زن زرتشتی که می گفت من میدانم فردای انقلاب مساوی با یک مرد مسلمان خواهم بود، امروز هم همین نظر را دارد؟ چطور شیرین عبادی قاضی از کار بازداشته و از ناچاری به وکالت روی آورد؟ از آن مهمتر نشان ندادن فیلم و تصویرهایی است که هستند ولی نمایش داده نمی شوند یا شباهت بهکارگیری نیروی نظامی مثلاً علیه دانشجویان، با وقایعی که چند سال بعد به شکلی مشابه تکرار شد.
بازهم بر لزوم ایجاد لااقل یک شبکهی تلویزیونی خارج از کشور مبتنی بر ارائهی تحلیل و دیگر سویههایی ممنوع نگاه رسمی از سوی کسانی که هم به فرهنگ این سامان تعهّد دارند، و هم دارای جرأت و جسارت حرکت به سوی فردا و نگاه منتقدانه- یا آنچه من« ویرایش خود» نامیدم- هستند، پامیفشارم. این رسانه با این تصاویر کج و معوج نه تنها انقلاب را بازنمینمایاند بلکه زمینه را برای تندرویهایی از آن دست که در سه دهه پیش دیدیم بازمیگذارد. شاید مهمتر از سؤال ِ« چه شد که انقلاب شد؟» این سؤال باشد که«چه کنیم که برای اصلاح وضع موجود، کار به انقلاب نکشد؟».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.