امروز قرارمان آشویتس پای صندوق‌های رأی




1.این نوشته‌ی گنجی را بخوانید. گذشته از آرای رادیکال او- که در گذشته آنرا نقد کرده‌ام- و برخی حرفهای ناپذیرفتنی‌اش- که در آینده نقد خواهم کرد- نکاتی دارد که شایان توجّه است. خلاصه‌ی حرفهای او این است که مجلسیان وظایفی دارند که اصلاح‌طلبان به عنوان یک اقلیّت فرمایشی قطعی در آینده نخواهند توانست آنرا عملی کنند. سخن از تغییر قانون اساسی یا لقمه‌های بزرگتر از دهان نیست، سخن از کارهایی مانند آوردن پول نفت صددلاری پای سفره‌ی مردم است. بسیار زشت است که کسی مانند احمدی نژاد درحالیکه نفت بیست دلار بود با همین شعار روی کار آمد و حالا که قیمت نفت، پنج برابر شده، شاهد تورّمی بیشتر از زمان خاتمی هستیم. از آن زشت‌تر این است که در مجلس مطیع امروز صدای مخالفی که به گوش برسد، شنیده نمی‌شود و حتّی اگر یک نفر اندکی از خطوط قرمز و آمرانه‌ی ترسیم شده بیرون برود با تهدید و ارعاب نهادهای امنیّتی روبه‌رو می‌شود.


2. برای تقریب به ذهن نوشته‌ام درباره‌ی بی‌تفاوتی مجیدی و صدرعاملی و میرکریمی درمورد کنارگذاشتن غیرقانونی فرمان‌آرا در جشنواره‌ی فجر را یادآوری می‌کنم. آنجا راه حلّ میانه‌ای ارائه کردم، یعنی کنارکشیدن از بخش مسابقه- نه آنطور که بعضی دوستان خواندند: کنارکشیدن از سینمای ایران- که هم حضور در جشنواره برای دیده شدن بود و هم نبودن در مسابقه‌ای که اخلاقاً به دلیل کنارگذاشتن ناعادلانه‌ی رقبا مشروعیّت نداشت.


3. حضور تضعیف شده‌ی اصلاح‌طلبان تنها تأییدی بر ردّ صلاحیّت‌های جنّتی و شرکاست که از دید من درست نیست. من ِنماینده‌ی ِنوعی،- نه به دلیل شعارهای رادیکال یا تغییرنظام طلبی- بلکه به این دلیل ساده که رقیبانم را خلاف قانون و شرع و اخلاق از میدان به در کرده‌اند نباید در انتخابات به عنوان کاندید شرکت کنم. هر نامزدی با شرکتش در این انتخابات، روند غیرمشروع انتخابات و ردّصلاحیّت‌های دلبخواهی را تأیید می‌کند که خودش نیز فردا- وجدان عمومی آیندگان و دادگاه عدل الهی- باید جوابگوی آن باشد. این مسأله هیچ ربطی به اصلاح‌طلب یا اصول‌گرا یا مستقل بودن افراد ندارد و امری عقلی- وجدانی است.


  


۴. در گذشته از آرای سفید حمایت می‌کردم که شاید این آرای فرضی چند میلیونی بتواند چشم بسته‌ی حاکمان را بر افکارعمومی معترض بگشاید ولی با دستکاری از بالای آرای انتخابات ریاست جمهوری اخیر، این حربه هم کارساز نخواهد بود خصوصاً اینکه اگر قرار بر این کار باشد باید سازمان‌دهی شود و علناً اعلان شود و کسانی هم مسؤولیّت آنرا بپذیرند. مثلاً خاتمی بگوید من رأی سفید می‌دهم و طرفداران من نیز چنین کنند، که اکنون چنین چیزی نداریم. پس رأی دادن در شرایط نابرابر فعلی از هرلحاظ نادرست است. در جشنواره، بخش غیررقابتی بود که معترضان به آنجا بروند ولی انتخابات سراسر رقابت است، پس اعتدال اینجا معنا ندارد. شاید کسی ایراد بگیرد که جنّتی می‌تواند آرای بیست میلیونی را سی میلیون اعلان کند، بله درست است امّا افراد رأی نداده، لااقل عزّت و کرامت نفس خود را حفظ کرده‌اند و گلّه‌وار در مسلخ جمعی جوّ سیاسی اخته‌ی ایران امروز مسخ نشده‌اند.


۵. در اردوگاههای آدم سوزی یهودیان آلمانی، طرفداران رایش سوّم همه را به پذیرش مرگ عادت داده بودند، به‌ طوری که همگی خاموش، بی‌انگیزه و پیشایش مرده بودند. آن چنان یهودیان دچار مسخ روحی شده بودند که به دلیل اینکه سربازان آلمانی برای جنگ در جبهه بیشتر مورد احتیاج بودند، اکثر کارکنان آن اردوگاهها را از میان خود یهودیان انتخاب می‌کردند؛ یعنی همان‌ها که هم‌کیشان خود را سوار کامیون می‌کردند و به طرف کوره‌های آدم سوزی می‌بردند یا با بازگذاشتن لوله اگزوز در فضای بسته‌ی کامیون مرده‌ی آنان را به محل می‌رساندند و دفن می‌کردند. کسانی که می‌دانستند خودشان هم به زودی دچار چنین عاقبتی خواهند شد. این یعنی مسخ محض و نزول به درجه‌ای کمتر از بهایم و ستوران و نظر من این است که- با پوزش از خوانندگانی که قصد شرکت دارند یا احیاناً نامزد شده‌اند- کسانی که علیرغم پایمال شدن شعارهای اوّلیّه‌ی انقلاب توسّط شورای نگهبان در انتخابات شرکت کنند، صورت دیگری از همان کارکنان اردوگاههای آدم سوزی خواهند بود.  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics