نگاهی به یک پرسش و پاسخ -2



درباره‌ی بخش اوّل جوابهای آقای بنی صدر این نکات به ذهنم می‌رسد:
1. ایشان نیز مانند آقای سبحانی بر اساس اصولی که از پیش پذیرفته‌اند، به بیان تفاوت دیدگاههای خود با این دست از روشنفکران می‌پردازند. آقای سبحانی بر اساس کلام سنّتی و آقای بنی صدر بر اساس نظریّات خود در باب عقل آزاد، موازنه‌ی عدمی و نقد منطق صوری. در نظرات ایشان در باب نقد ثنویّت منطق صوری و ردّ رابطه بر اساس قدرت، ردّ پای دریدا و فوکو دیده می‌شود که با برداشتی خاص از متون دینی همراه شده است. این ایرادی ندارد و باید در جای خود نقد شود، امّا اگر در نوشتاری این چنین می‌خواهیم ضعف دیدگاه روشنفکران دینی را نمایان کنیم باید بنا را بر پذیرش ابتدایی و سپس نشان دادن تناقض‌های آرای آنان کنیم و گرنه دو طرف مدام حرفهای خود را برای هم تکرار خواهند کرد و «گفت و شنود»ی شکل نخواهد گرفت.
2. این‌گونه است که آنچه بنی صدر ضعف آنان می‌بیند یعنی: معنای ذهنی را به جای معنای موجود در قرآن نشاندن، همان چیزی می‌شود که کسی مانند سروش با تعابیر دیگری به دنبال آن است و آنرا مطلوب می‌شمارد. قبض و بسط اصولاً چیزی جز تئوری تفسیر متون دینی با معلومات برون دینی نیست و تازه من در تک تک واژه‌های به کار رفته در نوشتار بنی صدر- از زبان آقایان- می‌توانم ایراد بگیرم و ایشان باید جواب درخوری داشته باشد وگرنه متّهم به دوری از دانش روز می‌شود. مثلاً ایشان می‌گوید: معنای موجود در قرآن. شبستری و سروش از « معانی» یا« قرائت» ها دم می‌زنند و می‌گویند که کدام معنای موجود؟ باورهای هرمنوتیکی دیگر اجازه‌ی ادّعای وجود « یک معنای درست» را به آسانی نمی‌دهد. مگر این‌که با دادوستد با اندیشه‌های هرمنوتیکی دارای نظریّه‌ای به همان اندازه قابل پذیرش باشیم. توجّه داشته باشید که شبستری که رسیدن به معنای متن را ممکن می‌داند از نوعی هرمنوتیک معروف به سنّتی یا رُمانتیک پیروی می‌کند که امروز به اصطلاح از مد افتاده است و حتّی امکان رسیدن به یک معنای موجود در متن نیز زیر سؤال رفته است. هر نظر جدید، باید با نظرداشت و موضع‌گیری در برابر جدال‌های فلسفی پیرامون موضوع خود همراه باشد و گرنه راه به جایی نخواهد برد.
3. از کسی مانند آقای بنی صدر که در اندیشه‌ی خود حساب ویژه‌ای را بر تأثیر فلسفه‌ی یونانی بر دیدگاههای دینی جهان اسلام باز کرده است، انتظار می‌رود که ارجاعهای تاریخی دقیقی داشته باشد. در نوشتار سروش نیز دیدیم که برداشت نادرست وی از مُحدث شمردن قرآن توسّط معتزلیان چقدر به وجهه‌ی علمی وی آسیب وارد کرد. ایشان می‌گوید که نخستین ترجمه‌ها از زمان معاویه آغاز شد که اصلاً اینگونه نیست. در کتاب « الفهرست» ابن ندیم – درست یا غلط – آمده که اوّلین ترجمه‌های غیرفلسفی را خالد بن یزید در علومی مانند نجوم و کیمیا و طب انجام داد و اوّلین ترجمه‌های فلسفی در زمان منصور عبّاسی و به صورت پراکنده بود و بعید است که تأثیری بر اندیشه‌ی مسلمانان زمان خود گذاشته باشد و آنچه را که سرآغاز جدّی ترجمه می‌توان دانست، تأسیس دارالحکمة در زمان مأمون بود.
4. همانطور که بالاتر گفتم هر لغزشی می‌تواند بر قضاوت خوانندگان درباره‌ی صاحب قلم اثر بگذارد. ایشان می‌گوید که تئوری ولایت فقیه از توابع آشتی دادن دین با اندیشه‌ی یونانی است. خوب اوّلاً که آقای خمینی این تئوری را از احادیث استخراج کرده و اگر قرار به تأثیرپذیری باشد- به قول سروش- امکان تأثّر ایشان از عرفان ابن عربی و ولایت عرفانی او بسیار بیشتر است تا از فلسفه‌ی یونانی. اگر ایشان بگویند که صِرف پذیرفتن آن فلسفه، شاکله‌ی فکری آقای خمینی را به گونه‌ای کرده بود که این تئوری حاصل آن شد، ضمن ردّ چنین تأثیرپذیری‌های بعیدی، عرض می‌کنم که مشهورترین فیلسوف صدرایی زمان ما سیّد محمّد حسین طباطبایی است که به هیچ وجه با برداشت آقای خمینی از حکومت روحانیان و نظریّه‌ی ولایت فقیه موافق نبود. چرا فلسفه‌ی یونانی در ایشان که فیلسوفی بسیار حرفه‌ای‌تر از خمینی بود، تأثیر نگذاشت؟ این‌ها تناقض‌هایی است که آقای بنی صدر باید برای آن جوابی داشته باشد و گرنه نقد او بر نظرات روشنفکران دینی هم ناقص و ناتمام خواهد بود.
در وحیانی محض بودن قرآن و دفاع از احکام اسلام با ایشان هم‌آوازم گرچه- باز تأکید می‌کنم- با هر قومی باید با زبان آنها سخن گفت و گرنه گفتار ما صرف ادّعا خواهد بود. تعریف عقل آزاد را هر کسی به نوعی بر خود می‌نهد چه روشنفکران مورد نظر، چه مدافعان برداشت سنّتی از اسلام شیعی. این ادّعا که ما می‌توانیم حقوق بشری جامع‌تر از اعلامیّه‌ی جهانی حقوق بشر ارائه کنیم را آقای سبحانی هم می‌گوید و اینها گرهی از معضل مواجهه‌ی ما با حقوق بشر مدرن و دنیای نو باز نمی‌کند. در عین حال همین تلاشهاست که شاید راهی به دهی ببرد و ما را از وضع بینابینی موجود بین جهان مدرن و افکار سنّتی نجات دهد. پیرامون بخش‌های بعد نوشتار ایشان اگر حرفی مانده بود، در آینده خواهم نوشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.