شباهت‌های ناگزیر



سبحانی در گفت‌وگو با فرزندان مطهّری گفته است که:« اگر مطهّری امروز بود، در چاپ این کتاب و موضوعات مطرح شده در آن تجدید نظر می‌کرد.» معنای آن این است که مطهّری در طول زمان تغییر می‌کرد و گذشته‌ی خود را نقد و احیاناً آنرا موافق برداشت تفسیر رسمی از دین، اصلاح می‌کرد. این یکی از صورتهای قابل تصوّر مسئله است و صورت دیگر این است که مطهّری آن اندیشه را- درست یا غلط- ادامه می‌داد و نه تنها آن آرا، بلکه نظرات جدیدی خلاف متولّیان فعلی می‌آورد و اکنون یکی از خیل درحاشیه مانده‌ها بود. صرف نظر از نکته‌ی فوق،-در مقیاسی بزرگتر- بعضی متفکّران دارای دو یا چند مرحله‌ی فکری هستند؛ فیلسوفانی چون هیدگر و ویتگنشتاین از آن دسته‌اند. عالمان مسلمان هم از این امر برکنار نیستند و سیّد محمّدباقر صدر درباره‌ی نحوه‌ی حکومت در اسلام چند نظریّه‌ی متفاوت دارد. الآن آن آرا با هم لحاظ و سنجیده می‌شود و نشانگر رشد و بلوغ فکری صاحبان آن است. پس اگر مطهّری به دیدگاه جدیدی دست می‌یافت، آنرا اصلاح می‌کرد ولی نقش دیدگاه اوّل به عنوان یکی از مراحل فکری او در تاریخ محفوظ بود و دلیلی برای عدم نشر آن وجود نداشت و ندارد.


ایشان ادامه می‌دهد که:« اینها در حقیقت یادداشتهای شخصی او بوده است و نباید این یادداشتها را به عنوان کتاب در اختیار مردم قرار داد» ایشان این را زمانی می‌گوید که یادداشتهای شخصی که چه عرض کنم، نامه‌های عاشقانه‌ی افراد صاحب‌نام هم در اختیار عموم قرار می‌گیرد و چنین کسانی پس از مرگ، دیگر دارای حریم خصوصی نیستند. امّا یادداشتهای مطهّری را به زحمت بتوان شخصی دانست که نه خاطره است و نه حسب حال بلکه نظراتی عالمانه است که در آن چارچوب نمی‌گنجد.


اینها را داشته باشید و اعتراض سروش به انتشار یادداشتهای مطهّری درباره‌ی شریعتی را به یاد بیاورید. آن یادداشتها که شامل نظرات تند مطهّری راجع به شریعتی در اواخر دوران عمرش بود را با مقدّمه‌ای نامناسب و تنگ‌نظرانه به چاپ سپرده بودند. باز هم صرف‌نظر از آوردن آن مقدّمه که کاری غیرحرفه‌ای و نادرست بود، اطّلاع یافتن از تغییر عقیده‌ی مطهّری پیرامون شریعتی، حقّ جامعه‌ی فکری ماست تا ببینند که چگونه گذشت زمان افراد را به ویرایش افکار خود وادار می‌کند، به حق یا به اشتباه. دلیل آن چرخش، نیاز به یادداشتی مجزّا دارد ولی قصدم اینجا بیان شباهت سروش و سبحانی است. سروش نیز اگر مطهّری مثلاً مدح شریعتی را گفته بود با انتشار آن یادداشتها مخالفتی نداشت و دلیل مخالفتش تصویری بود که مطهّری خلاف میل او از شریعتی به دست می‌داد. مگر نظر مطهّری درباره‌ی شریعتی حکم نهایی راجع به او بود؟ اگر نکته‌های درستی در آن بود- که بود- افراط‌کنندگان درباره‌ی شریعتی را به اعتدال فرا می‌خواند و اگر اشتباهی داشت- که داشت- باعث نگاهی انسانی‌تر و معقولانه به خود مطهّری می‌شد.


در مجادله‌های اخیر برای بعضی، سروش و سبحانی به مثابه‌ی دو سر طیف نواندیشی و سنّت‌گرایی جلوه‌گر شدند. این را نوشتم تا بگویم ما بیش از آنچه می‌پنداریم شبیه هم هستیم و اندکی تفاوت در نحوه‌ی زیست، اطرافیان، شکل و شمایل، حبّ و بغض‌های شخصی و علایق فردی، نباید باعث شود که خود را بسیار متمایز از دیگری بپنداریم. تصویر « خود» را اگر کمی با سرانگشت ِکنکاش و تردید بخراشیم، چه بسا تصویر« دیگری» را خفته در زیر آن بیایم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.