در مورد بحث دیروز تفصیل نمیدهم و چیزهایی را که به نظرم میرسد، اشارهوار میگویم:
1.آن چنان که میبینید هردو طرف در پی خردپذیرکردن حکم شرعاند و بیان حکم« وجوب» و «حرمت» ولی آنچه به آن پرداخته نمیشود، حکم عقل است، بدون نظرداشت دیدگاه دین. توجّه داشته باشید که وقتی میگوییم فلسفهی اخلاق، یعنی بحث آزاد عقلی پیرامون احکام اخلاقی و آنچه غرویان نوشته به فلسفهی دین و بخش اخلاقیّات آن مربوط میشود، نه فلسفهی اخلاق.
2. تقیّه اوّلین بار با اجبار عمّار یاسر به انکار ایمان خود آغاز شد. او که در آستانهی مرگ بر اثر شکنجه بود، ایمانش را به زبان انکار کرد و نجات یافت. کار او توسّط پیامبر تأیید شد. بعدها امامان شیعه که توسّط حکّام جور تحت ستم بودند، این نوع تقیّه را« در مواردی» به کار گرفتند. اگر کسی امکان این را مییافت که با کار در دربار بنیعبّاس از ریختن خون بیگناهی یا ناحقکردن حقّی جلوگیری کند، به او این اجازه را میدادند و حتّی باید اعمال عبادی مانند نماز و روزه را هم مانند غیرشیعیان به جا میآورد تا شناخته نشود و از او قبول بود. این موضوع شامل همه نمیشد و جز چنین کسان، امامان از هرگونه مساعدت به خلفا ناراضی بودند و دیگران را بر حذر میداشتند. بعضی از احکام شرعی گاهی توسّط آنان به عمد مخالف نظر شیعه بیان میشد که بعد تصحیح میگردید و یکی از دلایل تفاوت احادیث در زمان ما پیرامون یک موضوع خاص، وجود احادیث صادر شده از روی تقیّه است. همین جا بگویم که بعضی از عارفان معاصر با عقیده به صدور تقیّه از سوی ائمّه اصلاً موافق نیستند و میگویند که امامان آگاه به زمان شهادت خود بودند پس دلیلی برای فرار از آن با دروغ مصلحتی نداشتند و این هم برای خود نظری است.
3. در بحث غرویان امکان ثبوتی وجود دروغ در قرآن از بین میرود ولی امکان اثباتی یا وجود خارجی آن به نظر من همچنان موجود است. مثال میزنم؛ خداوند از آنچه بندهاش را ناراحت کند اکراه دارد و به همین دلیل در حدیث قدسی هست که جان بندهی مؤمن را گرفتن، برای خدا سخت است. داستانی از مولوی را به یاد بیاورید که سوارهای ظاهراً بیدلیل، عابری را مجبور به خوردن سیب کال میکند و بعد با تازیانه به جانش میافتد و او را میدواند تا جایی که عابر مذکور سیبها را قی میکند و معلوم میشود که به هنگام خواب جانوری به داخل دهان و معدهاش رفته و تمام کارهای این اسبسوار برای بیرون آوردن آن بوده است. آزار اشخاص بد است ولی اینجا برای نجات جان عابر لازم بوده است. مصیبت و سختی بد است ولی برای غفران گناهان و ارتقای درجه و آبدیده شدن انسان لازم. با همین استدلال میتوان گفت که دروغ بد است ولی در مقام ترساندن انسان به او وعدهی خلود در جهنّم برای گناه چند روز دنیا داده میشود چون اگر همین هم نباشد انگیزهای قوی برای فرار از حرام نخواهد داشت. دروغ به بدی خود باقی میماند- مانند سختیها و مصایب- ولی در تزاحم با لاابالی بودن انسان در مقابل حلال و حرام، ترجیح داده میشود. با این استدلال امکان وجود دروغ در قرآن منتفی نخواهد بود و مطهّری که در قید حیات نیست، ولی غرویان برای پیش نیامدن این مشکل باید فکر دیگری کند.
4. فرار از دروغ آنقدر مهم است که راه دیگری نیز برای ارتکاب آن پیش بینی شده به نام توریه. توریه در لغت یعنی پوشاندن (حقیقت) و در اصطلاح یعنی به اشتباه انداختن. میتوان دروغ نگفت ولی راستش را هم نگفت یا راستی گفت که دیگری برداشت نادرست کند. نقل است امام علی کنار کوچهای نشسته بود که فردی تحت تعقیب به سرعت از جلو ایشان میگذرد. ایشان جای نشستن خود را عوض میکند. تعقیبکنندگان سر میرسند واز ایشان میپرسند که فردی را با این مشخّصات ندیدی؟ ایشان میگوید: نه، از وقتی« اینجا» نشستم کسی را با این مشخّصات ندیدم. این خود نشان میدهد که حتّی وقتی برای دروغ گفتن، مجوّز لازم هست، بهتر است از آن پرهیز نمود.
بحث بیشتر دربارهی این موضوع را به فردا وامینهم ولی همین اندک نشان میدهد که چه مجال وسیعی هنوز در گسترهی اندیشهی ما نیاز به بازاندیشی دارد و چه اختلاف نظرهای ریز و درشتی بین کسانی که ما آنها را نزدیک به هم می پنداریم، موجود است. برای ختام بحث بد نیست این را بگویم که بین اهل سنّت جریان تقیّهی شیعه بسیار معروف است و آنرا علامت نان به نرخ روز خوری و حرکت مطابق جریان باد میدانند. وقتی ایران در جریان مشکلات اخیر بر سر غنیسازی اورانیوم گفت که قصد ساخت سلاح ندارد و رهبر نظام آنرا حرام میشمارد، گفتهی رئیس جمهور الجزایر برایم خیلی جالب بود. او گفت: شیعیان اصل عجیب و غریبی دارند به نام تقیّه و هرجا لازم بدانند دروغ میگویند پس به حرفهای آنان در مورد نداشتن قصد و نیّت بمبسازی اصلاً نباید اعتماد کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.