این داستان، داستانی ناشنیده نیست و سابقهاش به پیش از انقلاب برمیگردد فقط سؤالی که هست این است که کی و چگونه قرار است از تجربههای ناکام گذشته درس بگیریم؟
از کیهان فرهنگی مدّتهاست که ناامید شده بودم و کمتر آنرا میخواندم تا این اواخر که شمارهی دی و بهمن پارسال را به توصیهی دوستی دیدم. محمّدعلی معلّی مدیر مسؤول کیهان فرهنگی است و یکی از فارغالتّحصیلان مدرسهی حقّانی که نمیدانم چه سرّی است این همه روحانی علاقهمند به حوزههای اطّلاعاتی و امنیّتی پرورش داده است. در گفت و گویی که قرار است شفّافسازی پیرامون مسائل مدیریّتی کیهان فرهنگی در گذشته باشد، کار عملاً به تخطئه و منافق دیدن روشنفکری دینی و حلقهی کیان کشیده شده است. از تصاویر و ارجاعها معلوم است که نشریّهی شهروند امروز، هدف اصلی است. این هفتهنامه که از زمان انتشار به یکی از تأثیرگذارترین نشریّات ایران تبدیل شده، عرصه را بر آقایان چنان تنگ کرده که به حملهی مستقیم رو آوردهاند.
معلّی با اشاره به یکی از جملات مراد ثقفی که به بعضی از آن گروه میگوید: شما این نام را برای حفاظت از خود گذاشتهاید و از دیگران سلب حفاظت میکنید، به راحتی نتیجه میگیرد که پس اینها منافق هستند و از پسوند« دینی» برای پوشش خود استفاده میکنند. معنای گفتار ثقفی آشکار است که بیشتر ناظر به روشنفکر غیردینی دانستن دیگران است که ممکن است برای آنان مشکل ایجاد کند و اینکه با این نام، شاید نظرات جدید این حلقه در جامعهی دینی و سنّتی بهتر پذیرفته شود. بحث اصلاً دربارهی جامعهی فرهنگی است، نه موضوعی سیاسی آن چنان که ذهن عادتزدهی معلّی میفهمد. تازه آقای ثقفی این را از آنان پرسیده نه اینکه جواب بشنود و خودش هم که به یاد ندارم از روشنفکران دینی شمرده شود. امروز مهمترین مدافع این اصطلاح عبدالکریم سروش است، کجا او به چنین موردی اشاره کرده است؟ باز هم فراموش نکنیم که روشنفکران دینی به خاطر همین پسوند سالهاست که مورد اتّهام و آزار قرار میگیرند چون به محدودهای که عالمان سنّتی آنرا ملک طلق خود میپندارند وارد شدهاند، حال آنکه روشنفکران سکولار به مراتب با آزادی بیشتری به فعّالیّت علمی خویش پرداختهاند. به عنوان یک روحانی ایشان باید بیش از دیگران از عاقبت ِزدن اتّهام نفاق و ریا به افراد بترسد و واهمه داشته باشد.
در گفت و گو- که به نظر میآید سؤالها کاملاً با هماهنگی جوابدهنده تنظیم شدهاند- پرسیده میشود که چرا حجّاریان و گنجی با نام مستعار سروش را نقد میکردند؟ و جواب داده میشود که میخواستند وانمود کنند که نشریّهشان چندصدایی است و تنها تریبون سروش نیست. خوب آن چنان که میبینید این هم در ادامهی همان نیّتخوانیهای آشناست. به جای اینکه به محتوا و مفهوم نقد آن دو نفر اشاره شود، به اینکه چه کسانی هستند و چه قصدی دارند، پرداخته شده است. معلّی فراموش میکند که سروش در آن زمان، دهها ناقد داشت و نیازی نبود که بخواهند وانمود کنند او منتقد دارد. در مجموعهی کیانی که من در اختیار دارم پس از هر مقالهی او، در شمارهی بعد یک یا چند نقد از اشخاص با نام حقیقی به چاپ رسیده است که میان آنها حوزوی هم دیده میشود؛ از این نحو استدلال ایشان تعجّب میکنم.
از نحوهی نام بردن از سروش با نام شناسنامهای- که لابد افشاگری یا تحقیر بزرگی است!- و اشارهی خندهدار به چگونگی شهادت شاهچراغی، بی هیچ اشاره میگذرم، معلّی میگوید:« هواپیمایشان از داخل ایران توسط عوامل مزدور بیگانه لو رفت و در آسمان مورد هدف دشمن قرارگرفت و روح بلندشان به ملکوت اعلی پرکشید. حالا کدام مرکز نفاق از ایران این پرواز را به دستگاه اطلاعاتی عراق گزارش داده بود، چیزی است که وزارت اطلاعات باید کشف کند.» لابد همان مرکز نفاقی که پسوند دینی را به انتهای نام خود می چسباند! جداً مضحک است.
معلّی در ادامه میگوید که این گروه میخواستند سروش را به عنوان نمایندهی روشنفکران دانشگاهی در مقابل حوزویان قرار دهند، پس از روحانیان برجسته برای جوابگویی دعوت کردند و آنها هم با هوشیاری نپذیرفتند. چندی پیش بود که از روش و منش مطهّری نوشتم و اینکه به انجام وظیفه، نگاه میکرد و نه موقعیّت و مقام خود و اینجا دیگر تکرار نمیکنم. فقط میپرسم که آیا مراجع عزیز از امامان بزرگوار که با روی گشاده انواع دعوت به مناظره را میپذیرفتند، بالاترند؟ چرا ائمّهی شیعه به هیچ دعوت به مناظرهای پاسخ رد ندادند و منافی شأن و اعتبار خود ندانستند که با یک دهری، ملحد یا معتقد به دینی دیگر بحث کنند؟
متأسّفانه معلّی تا جایی پیش میرود که امضای گروهی را که خواستار تعلیق غنی سازی شدهاند به موضوع ربط میدهد و میگوید که این اطّلاعیّه نیاز فوری دولت بوش بود!
ناتوانی از ورود در بحث و جدل کلامی و دفاع از معتقدات خود، حضرات را به جایی رسانده که علناً با امنیّتی کردن بحثهای علمی و سیاسی جلوهدادن تلاش افرادی که در جهت انتشار عقاید- درست یا نادرست- خود میکوشند، بخواهند صدای آنان را خاموش کنند. حلقهی خودیها روز به روز تنگتر میشود و نیاز هست که کسان بیشتری از قطار آقایان پیاده شوند. عرصهی سیاست که تقریباً یکدست شده است و اکنون نوبت عرصهی فرهنگ است. دولت جدید در این سه سال تمام تلاشش را برای خفهکردن صدای مخالف انجام داده است و این مصاحبهی بیمحابا، گامی در راستای همان هدف به نظر میرسد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.