1. واژهی« مکابره» را در متون علمی سنّتی زیاد میبینیم. مکابره با حق را به معنای ستیزه با آن دانستهاند و گویا از کبر( غرور) میآید و بیراه نیست که با کبر به معنای بزرگی (خودبزرگبینی)هم نسبتی داشته باشد. وقتی « خود» را معیار حق و باطل دانستی، طبیعی است که اگر ببینی حقیقت، خلاف تو میگوید در مقابلش بایستی. این بدترین نوع مکابره است که- اگر ابلیس را در پرانتز بگذاریم- نسب به قابیل میبرد. هابیل و قابیل دو قربانی به خدا تقدیم کردند که آسمان هدیّت اوّلی را پذیرفت و دوّمی را رد کرد، پس او در مقابل حق ایستاد و شد آنچه شد.
2. در متون دینی وقتی میخواندیم که مثلاً تقوی برای ازدیاد علم لازم است گاه انگشت به دهان میماندیم که این را چه به آن؟ امّا گویا آمادگی برای پذیرش حق- آن هم وقتی خلاف نظر تو باشد- مهمتر از این است که تو چه عقیدهای- درست یا نادرست- داشته باشی. چون اگر عقیدهات درست هم باشد با لغزشی و مکابرهای هرآنچه داشتهای ابلیسوار، مفت میبازی و برعکس اگر عقیدهی نادرستی داشته باشی، با آمادگی برای تواضع به حقیقت- هرچه باشد- این امید هست که روزی راه درست را بیابی.
3. میتوانیم خود را امتحان کنیم یا آهسته آهسته عادت بدهیم تا این آمادگی رابیابیم که روز مبادا، روز فرخندهی ما شود و روسفید از میدان بیرون بیاییم. میتوانیم از خود بپرسیم که یک قسمت ازعقیدهات که به نظرت قطعاً درست است را انتخاب کن و یک قسمت از آنچه نادرست است؛ شخصی را که قضاوتی منفی دربارهی او داری انتخاب کن و برعکس کسی را که نظر مثبتی به او داری نیز همچنین. حالا پرسشی دشوار: اگر روزی دریابی که در بعضی از موارد چهارگانهی فوق اشتباه کردهای، آیا آمادگی پذیرش آنرا داری؟ همین تمرین ذهنی ساده، چه بسا درهایی را به روی من و شما بگشاید که پیشتر فکرش را نمیکردیم.
4. محمّد قوچانی سرمقالهای نوشته در شهروند امروز و مطالبی را بیان کرده که سروصدای فراوانی را به پاکرده است. قوچانی به معنای دقیق کلمه ژورنالیست است و از سروروی نشریّهاش اینگونه برمیآید که برای جذب مخاطب به هر دری میزند. گاهی واکنشها به نوشتههایش را در شهروند، چاپ هم میکند ولی من ندیدیم که تغییری در روش خود بدهد یا برخی مطالب گذشتهی خود را بازبینی و اصلاح کند.
پس از پرس و جوی من، آقای رضایی این نوشتار را برای من ارسال کرد که با صلاحدید ایشان منتشر میشود. از آنجا که ارجاعهای قوچانی به منابعی مانند کتاب « درس تجربه»ی بنی صدر است و کتاب هم در دسترس همگان هست( دانلود کتاب) میتوان دربارهی سخنان او قضاوت کرد. با دیدن نگاه گزینشی قوچانی به کتاب و ندیدن همهی سخنان بنیصدر در زمینهای که او به آن پرداخته، خیلی خوشبینی میخواهد که اشتباههای نوشتهی او را صرفاً سهو بدانیم.
5. نمیدانم چرا احساس میکنم به هر موضوعی که توجّه میکنم، ناگهان اخبار پیرامون آن زیاد میشود! پس از نقدها و نوشتههای متقابل من و آقایان بنیصدر و رضایی، امسال به شکل بیسابقهای مطبوعات و تلویزیون به بنیصدر پرداختند. در هیچ دههی فجر یا سالگرد تصویب قانون اساسی یا سایر بزرگداشتهای این چنینی، اینقدر به او توجّه نکرده بودند و به یاد ندارم که مانند امسال از او فیلم پخش شده باشد. هاشمی رفسنجانی برای بار اوّل در مورد اتّهام خیانت یا جاسوس بودنش تجدیدنظر کرد و شمخانی گفت که شکستهای جنگی عمدی منسوب به او درست نیست و هیچ کس عمداً با شکست، خود را بیآبرو نمی کند و اگر بنا را بر این بگذاریم که او خودبزرگبین هم بود، با به دست آوردن پیروزی میتوانست خود را مطرح کند و به رخ مردم بکشد نه با شکست. مجموع تحلیلهای امسال، تصویر وی را از فردی خائن به شخصی بیلیاقت و لیبرال که تبعیّت از امام نداشت تبدیل کرد؛ مثلاً کسی مشابه بازرگان. این چرخش مرا نیز متعجّب کرد که پس حدود سی سال، چرا خلاف این میگفتید؟ با خواندن متن آقای رضایی و کتاب درس تجربه، شاید این سؤال ایجاد شود که اگر کسی بنا به یافتههای جدید، خلاف تصوّر ما از وی بود، آیا ما آمادهی تغییر و اصلاح ذهنیّت خود هستیم یا نه؟
پ. ن: برای تکمیل جستوجو دوستان میتوانند به سایت ایشان مراجعه کنند. لازم به ذکر است که اختلاف فکری من با برداشت ایشان از بحثهای منطقی و فلسفی به جای خود باقی است و بحث کنونی ناظر به عملکرد سیاسی ایشان میباشد. یکی از نوشتههایی که میتواند بسیار مفید باشد و گویا هنوز روی سایت قرار نگرفته، « بنیصدر و جنگ» است که مطالعهی آن را به ایمادوستان توصیه میکنم تا با مقایسهی آن با روایت رسمی از شروع و ادامهی جنگ، امکان قضاوت بهتر برای همگان حاصل شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.