پس از اشارهی کوتاهی که چند روز پیش به موضوع همجنسگرایی داشتم و در پی قانونیشدن تدریجی ازدواج همجنسگرایان در آمریکا، اکبر گنجی پس از جنجالهای پیشینش، این مسئله را که یکی از چند موضوع آشنایی است که منتقدان دینمداری به آن میپردازند، در دو مقاله( ۱ و ۲) پیش میکشد. امروز مقدّمهای برای بحث میآورم تا بعد آرام آرام و به تفکیک نکاتی را که او متأسّفانه مانند همیشه درهم و مغشوش مطرح کرده، واکاوی کنم. توجّه به چند نکته الزامی است:
1. موضوعات مطرح شده پیرامون همجنسگرایی را میتوان به چهار نوع تقسیم کرد، یکی همجنسگرایی به عنوان امری مشروع و دینی است، دوّم به عنوان کاری غیرمشروع ولی پنهانی و دیگری همجنسگرایی به عنوان امری غیر مشروع ولی علنی و دیگری همجنسگرایی به عنوان تجاوز به عنف. از انتها به ابتدا این اقسام را توضیح میدهم.
الف. همجنسخواهی و تجاوز به عنف. باید توجّه داشت گرچه این مورد از آنجا که تجاوز به حریم خصوصی افراد است، در همهی دنیا ممنوع است ولی اوّلاً نحوهی برخورد با آن تفاوت میکند و ثانیاٌ رسانهها و دستگاه تبلیغات غربی در کشورهای مسلمان بین این گونه جرائم و همجنسخواهی بدون اجبار تفاوتی نمینهند و نمونهاش حادثهی چندی پیش مشهد که چند جوان پس از مصرف مسکرات به چند کودک تجاوز کردند و علیرغم اینکه بارها گفته شد که تجاوز به عنف بوده ولی از هیاهوی رسانههای غربی حذف نشد و تا فیلم موهن فتنه نیز پیش رفت. گنجی به تجاوز به عنف نپرداخته است.
ب. آیا همجنسگرایی میتواند به عنوان امری غیرمشروع ولی علنی باشد، مثلاً عالمان دینی به متدیّنان بگویند که این کار را نکنید ولی افراد همجنسخواه در کشورهای اسلامی آزادانه فعّالیِّت یا احیاناً با هم ازدواج کنند؟ مثل میخانههای زمان پهلوی که آزاد بود ولی متدیّنان به آنجا نمیرفتند.
ج. هم جنس گرایی به صورت غیر مشروع ولی پنهانی چه حکمی دارد و آیا با دانستن حرمت قطعی همجنسگرایی، میتوان از زندگی دیگران سردرآورد و نحوهی مجازات آنها چگونه است؟
د. آیا همجنسگرایی میتواند، امروز و با یافتههای جدید علمی و احیاناً اجتهادهای نوین[!] امری دینی باشد، یعنی مجتهدی بگوید این امر امروز به فلان دلیل بیاشکال است و همجنسگرا هم تمایلات مذهبی داشته باشد و هم به عمل خود بپردازد و احیاناً تشکیل خانواده دهد؟
گنجی سه موضوع اخیر را در هم و نامشخّص مطرح کرده است و این عدم تفکیک، کار را برای منتقد سخت خواهد کرد ولی در حدّ توانم میکوشم، اجزای پراکندهی بحث او را تفکیک کنم و به یکی از اقسامی که نوشتم ارجاع و توضیح دهم.
2. در ایمای دیروز مسألهی کلیدی این بود که با در پیش گرفتن اجتهاد از در افتادن در اباحهگری از یک سو و تصلّب از سوی دیگر بپرهیزیم. اینکه وظیفهی ما هیچ کدام از دو سوی افراط و تفریط نیست بسیار واضح است و اجتهاد از اصول پذیرفته و مترقّی شیعه است، امّا میدانم که چقدر درافتادن به یکی از دو سو وسوسهکننده است. هر دو سو از آنجا که نسخهای بیتعارض ِظاهری پیش رو میگذارند، فریبنده هستند، سلفیها و اخباریمسلکان با ثابت دانستن احکام دین، به من و شمای نوعی نسخهای همیشگی و آرامشبخش ارائه میکنند و بیدینی، نسخهای را که جای دیگر پیچیده شده پیش مینهد که آن نیز دغدغهی تعارض بین دو دیدگاه را ندارد و کیست که دنبال چنین ساحل امن و امانی نباشد؟
3. اگر گنجی صرفاً به عنوان یک روشنفکر عرفی این سخنان را میگفت یا اشارهای به آیات قرآن نمیکرد و فقط دینداران را به چالش میکشید، مشکل کمتر بود. از آنجا که فقط عمل دینداران را به چالش میکشید و کاری با عقاید آنان نداشت، امّا او با مثال آوردن از نراقی به عنوان یکی از روشنفکران دینی ادّعا میکند که چرا همجنسگرایی عقیدهای دینی نباشد؟ مقالهی دوّم او اشارهای دارد به آرای محسن کدیور و این را من به فال نیک میگیرم. زیرا این احساس را دارم که با افراط امثال گنجی – آن هم در لوای روشنفکری دینی- خود ِاین روند- علیرغم انتقادهایی که به آن دارم و خود را جزو آنان نمیدانم- از نفس بیفتد و مقبولیّت خود را از دست دهد و این به نفع جمود و تصلّب دینی تمام شود. پیشتر از جریان معتزله ( عقلگرایان جهان اسلام) نوشتم که در برههای از حکومت عبِاسی، عقاید آنان به جبر بر دیگران تحمیل میشد و مخالفانشان را به شدّت شکنجه مینمودند و این امر از مقبولیّت آنان کاست و باعث شد که بعدها آن چنان به زمین بخورند که نتوانند بلند شوند. حالا نیز بیم آن دارم با افراط امثال گنجی و آرای خام و ناپختهی نراقی و بعضی نظرات دیگران، روشنفکری دینی آن چنان پایگاه اجتماعی خود را از دست بدهد که دیگر نتوان پرچم آن را بلند کرد. تنها راه از دید من، نقد از درون این نحلهی فکری است. میدانم که اشکوری با هرمنوتیک شبستری موافق نیست و کدیور هم اینجا به مصاف طلبیده شده است. امیدوارم امثال کدیور و اشکوری با نقد آرای تندروانی چون گنجی، شاخهی معتدلی از این گونه روشنفکری و احیاگری را معرّفی و حساب خود را از افراطیان جدا کنند و گرنه آب رفته به جوی باز نخواهد گشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.