با مطالعهی مجدّد دو مقالهی گنجی، دیدم که به توضیحاتی مقدّماتی بیش از آنچه میپنداشتم احتیاج دارد، زیرا او به دلخواه خود مسلّماتی را نادیده میگیرد که گاه به حوزهی دین تعلّق دارند و گاه به حوزهی دانش جدید. از دید من مجموعه آثار اخیر روشنفکران دینی به علاوهی مطالب گنجی و مقالهای از نراقی که پیشتر بررسیدم، میتوانند به عنوان نمونههای استدلالهای سقیم و دلبخواهی در کلاسهای منطق – بدون توجّه به محتوای آنها- تدریس شوند. پس بحث را برعکس نقد او بر شریعتی با تأنّی بیشتری جلو میبرم و به دو مقالهی نراقی نیز بعدتر میپردازم تا یک بار برای همیشه به موضوع همجنسبازی پرداخته باشم و بعدها در صورت لزوم به اینجا ارجاع دهم.
1. دموکراسی حکومت اکثریّت است و اکثریّت است که قوانین خود را در مجلس تصویب و اعمال میکند. اکثریّت اصلاً به معنای محق بودن نیست بلکه بهترین راه شناخته شده در جهت اعمال حاکمیّت مردمی است. اقلیّت ناچیز در مقابل اکثریّت میتواند دارای عقیدهی حق باشد ولی نمیتواند عقیدهی خود را اعمال کند و باید برای اقناع مردم و دارای اکثریّتشدن تلاش کند. برای مثال موضوع حجاب در ترکیه است. منع حجاب از دید من دلیل عقلی ندارد ولی اگر من اگر ملیّت ترکیهای داشتم، برای تبلیغ عقیدهی خود از راه استدلال و رسانهها تلاش می کردم و برای حاکم کردن عقیدهی خود نیز از راه قانونی و حائز اکثریّتشدن و تصویب قانون در مجلس. اگر اکثریّت در مجلس به منع حجاب در مراکز تعلیمی حکم دادند، من مخالفت تئوریکم را حفظ میکنم ولی نمیتوانم دموکراسی و حاکمیّت اکثریّت را زیر سؤال ببرم. به فرض که منع حجاب شامل تمام فضاهای عمومی شد، من باز تنها راه را تبلیغ عقیدهی خود میدانم و نمیتوانم حاکمیّت اکثریّت را نفی کنم و اگر زندگی بر من و خانوادهام دشوار شد، تنها راه، هجرت به جایی که این منع در آنجا نباشد و ادامهی فعّالیّت مدنی است؛ چیزی که مهم است هیچ کس حق ندارد قاعدهی بازی را به هم بزند. اگر اکثریّت در ایران- درست یا نادرست- همجنسگرایی علنی را تبلیغ آن عمل و «توهین به دیانت اسلام و اکثریّت مردم مسلمان» دانستند، همه موظّف به پیروی از آن هستند « عملاً»، چه کسانی که به آن معتقدند و چه کسانی که عقیدهای به آن ندارند و این عین دموکراسی است.
2. دین به اصول و فروع تقسیم می شود. اصول شامل عقاید است که اجتهادی است و فروع شامل فقه است که تقلیدی است. تقلیدی به این معنا نیست که همه اجباراً باید به فتواهایی خاص گردن نهند بلکه به این معناست که کسانی که توانایی تحصیل کلاسیک و حرفهای در فقه و دستورات عملی دینی را ندارند، از بهترین کسی که میشناسند، پیروی کنند و گرنه احتیاط کنند و یا بهتر از همهی اینها خود به اجتهاد نائل شوند و« از متون دینی» حکم خدا را استخراج کنند. احتیاط به معنای عمل به آن چیزی است که جامع تمام فتواها باشد، یعنی سختگیرانهترین فتوا. مثلاً فتوا دربارهی تعداد گفتن تسبیحات اربعه در نماز عمل به بیشترین تعدادی است که یک مجتهد بگوید( مثلاً سه تا) تا هم شامل آنهایی باشد که می گویند سه و هم آنها که یکی را کافی میدانند. در همجنسگرایی چون قطعاً همه فتوا به حرمت دادهاند، اصلاً مجال احتیاط نیست و به فرض که فتواها مختلف بود باز هم چون بعضی فتوا به حرمت دادهاند، این عمل غیرمشروع بود. اجتهاد هم استخراج حکم با اسلوب و روش پذیرفتهشده از متون دینی است و نظر افراد غیرمتخصّص برای خود و دیگران ملاک نیست مگر اینکه مجتهد باشند؛ خواه از روشنفکران دینی شمرده شوند، خواه خیر.
3. موضع فقه شیعه دربارهی همجنسگرایی بر اساس تقسیمبندی دیروز.
االف. همجنسگرایی به عنوان امری دینی برای معتقدان و پایبندان به اسلام ممنوع است به دلیل آیات و روایات بدون معارض و صریح و بیابهام در اینباره.
ب. تجسّس در احوال شخصی ممنوع است و مجازات عاملان این عمل منوط به شهادت چهار نفر است که این معنا را میرساند که این مجازات در صورتی اعمال میشود که « علنی» باشد. زیرا کسی در خلوت و برای آمیزش از دیگران دعوت نمیکند تا عمل جنسی او را مشاهده کنند؛ از طرف دیگر شهادت دهندگان نیز قاعدةً از همان صنف نخواهند بود چون عاقلانه نیست که علیه خود شهادت دهند. این مجازات منوط به تشکیل دولت و دادگاه اسلامی در کشوری با اکثریّت مسلمان است و مسلمانان سر خود علیرغم دیدن چهارنفرهی این عمل از کسی نباید آن را انجام دهند و حکم منوط به ایجاد دادگاه در کشوری اسلامی است. در ایران کسی به دلیل همجنسخواهی شخصی و پنهانی مجازات نمیشود؛ برای مثال شان پن که به ایران آمد، تمام اعمال و گفتوگوهایش را چند نفر با فاصله دنبال میکردند. او جایی با زنانی همصحبت شد که خود را لزبین معرّفی کردند ولی کسی متعرّض آنان نشد. الآن نیز بسیاری از زوجهای همجنس- بیشتر زنان- با هم زندگی میکنند و علیرغم حرمت قطعی این عمل، کسی با آنها کاری ندارد.
ج. توهین به اشخاص و اشاعهی فحشا در هر فرهنگ و کشوری معنای خودش را دارد. عمل توهینآمیز نباید حتماً ضرر مادّی به کسی بزند و ضرر معنوی نیز کافی است. مجازات همجنسگرایی در این باره قابل مقایسه با روزهخواری است. عمل خوردن اصلاً بد نیست و اگر همجنسگرایی مخالفان بسیاری دارد، «خوردن» هیچ قبحی ندارد ولی از آنجا که در ماه رمضان انجام علنی ِآن، توهین به عقیده و دیانت اکثریّت مردم مسلمان یک کشور است، می توان کسی را که آشکارا روزهخواری میکند، تنبیه کرد. همجنسگرایی علنی نیز مانند آن است. مجازات توهینکننده به باور عامّه و اشاعهدهندهی منکر، گذشته از دلیل ِدینی در کشوری با اکثریّت مسلمان، با دموکراسی نیز سازگار است آن چنان که بالاتر و در بند اوّل توضیح دادم.
گرچه آنچه نوشتم، توضیح واضحات به نظر میآید، بعد خواهیم دید که گنجی همین واضحات - خصوصاً بند اوّل را که برای همه پذیرفته شده است- نادیده میگیرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.