آدم بدها و آدم خوب‌ها


    
انتقاد، افشاگری یا هر نامی که بر آن بنهیم، از ویژگی‌های سینمای امروز آمریکا به شمار می‌رود و آنچه که زمانی نماد اعتراض سینماگران مستقل بود به نوعی مد یا حتّی رمز توفیق تجاری تبدیل شده است. در فیلم‌های بورن، گروهی مستقل از اراده‌ی مقامات بالاتر تأسیس شده تا برای عکس‌العمل مقابل« آدم بدها» زمان از دست نرود یا احیاناً تصمیم‌های مهم در چم و خم بوروکراسی محو نشود.


در پادشاهان خیابان نیز پلیس‌های فاسد به جان هم می‌افتند و تک تک حساب هم را می‌رسند تا اینکه یکی که از بقیّه سالم‌تر است باقی بماند و معلوم شود که نهادی بالاتر بر این روند تصفیه نظارت می‌کرده است. در تیرانداز نیز نهادی مستقل از خواست حاکمان می‌خواهد با کشتن کسی که قصد افشاگری درباره‌ی کشتار ساکنان روستایی در آفریقا توسّط نیروهای آمریکا را داشته است، بر این کار سرپوش نهد و باز نیروهای بالاتر چراغ سبزی می‌دهند به تیرانداز حرفه‌ای فیلم که به شیوه‌ی کابوی‌های قدیمی آنان را سلّاخی کند.


در این باره سه نکته شایان توجّه است:


الف. اوّل اینکه نحوه‌ی مواجهه با« آدم بدها» درست مانند خودشان است، تک‌روی، بی‌قانونی و کشتن بی‌محاکمه. این گونه برخورد به هیچ وجه نمی‌تواند مورد تأیید باشد.


ب. آدم بدهای خودی یا نیروهای پلیس فاسد، به این دلیل بد هستند که خارج از اراده‌ی حاکمان هستند نه اینکه لزوماً کار بد می‌کنند. در بورن، آدم بدها از منافع آمریکا دفاع می‌کنند، برعکس ِفیلم گانگستر آمریکایی که نیروهای نظامی در قاچاق هرویین دست دارند یا پادشاهان خیابان. در تیرانداز نیز کار گروه ذی‌نفع عملاً برای عبور خطّ لوله‌ی نفت و در راستای منافع حاکمان است. چیزی که مهم است این است که چه کسی گفته در آمریکا، بدها کسانی هستند که خارج از اراده‌ی حاکمان عمل می‌کنند؟


آمریکا قدرتی استیلاجوست که اگر لازم ببیند دستور دخالت در بقیّه‌ی کشورها را( مانند کودتا علیه چاوز و آلنده) صادر می‌کند یا فرمان اشغال کشوری را بی‌روادید سازمان ملل می‌دهد( مانند عراق و ویتنام) و یا از اشغال کشوری حمایت می‌کند( فلسطین، سوریه، لبنان)؛ اگر نیروهای وفادار در موارد مشابه نمونه‌های فوق از حاکمان اطاعت کنند، آیا جزو آدم خوب‌ها می‌شوند؟


ج. اینگونه فیلمها تا حدّی معیّن به خطوط قرمز نزدیک می‌شوند. آنها نه مقامات بالاتر را زیر سؤال می‌برند و نه به محدوده‌های ممنوع نزدیک می‌شوند. مایکل مور در فیلمی که درباره‌ی یازده سپتامبر ساخت به همه چیز پرداخت جز شایعاتی که درباره‌ی آگاهی دولت اسرائیل از واقعه وجود داشت و دستوری که به کارمندان وابسته‌ی خود در مورد عدم حضور در ساختمان‌های سازمان تجارت جهانی در آن روز صادر کرده بود. منظورم قطعی بودن این موضوع نیست ولی لااقل در حدّ مطرح شدن بود ولی اگر اینگونه می‌بود چه بسا فیلم امکان پخش نمی‌یافت. شان پن نیز در ملاقات با گنجی به او گفت که کسی در آمریکا به سخنان تو درباره‌ی اسرائیل گوش نخواهد داد.


این گونه فیلمها گرچه بی‌ارزش نیستند ولی این ایده را می‌رسانند که آدم خوب‌ها همیشه بر آدم بدها مسلّط و پیروزهستند پس اگر تا بالاترین مقام‌ها نیز فاسد باشند، کسی هست که مچ آنها را بگیرد. در حالیکه بالاترین مقام‌ها، تروریست دولتی را سازمان می‌دهند و روش تصفیه‌ی آدم بدها نیز مانند نحوه‌ی برخورد آنها با مخالفانشان است. در مورد نقش نقد روشنفکران و هنرمندان چپ در آمریکا پیشتر نوشته‌ام که گرچه مخالف‌خوانی می‌کنند ولی نه می‌خواهند و نه می‌توانند که تغییری اساسی به وجود بیاورند پس عملاً به بقای ساختار موجود کمک می‌کنند و توانایی به هم زدن بازی را ندارند و در دو روز گذشته نيز بین من و یکی از خوانندگان بحث مشابهی در جریان بود؛ در آینده باز به این موضوع خواهم پرداخت.


سناتور آمریکایی فیلم تیرانداز، در پایان فیلم خطاب به قهرمان داستان می‌گوید ما در جهان خوب و بد یا شیعه و سنّی[!] یا ... نداریم بلکه جهان به دو قسمت می‌شود: کسانی که« دارند» وکسانی که« ندارند». این به نظرم درست‌ترین حرف این فیلم بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics