خانه‌ای برای نویسنده


چه کسانی قرار است کار اصلاح خط را انجام دهند؟ اصحاب فرهنگستان که بیشتر متعلّق به جامعه‌ی دانشگاهی ما هستند- از دید من- امتحان خود را خوب پس ندادند. اینان عالمان و وارثان آنچه از گذشته به ما رسیده است، هستند ولی توانایی قانون‌گذاری و ابتکار نداشته‌اند، مکمّل اینها نیمه‌ی اصلی جامعه‌ی فرهنگی ما یعنی نویسندگان حرفه‌ای دانش‌های مختلف، شاعران، داستان‌نویسان و نمایشنامه‌نویسان است که لزوماً تحصیلات دانشگاهی ندارند ولی بهترین معرّف آنان، کارنامه‌ی آنهاست.
تجربه‌ی « کانون نویسندگان» در گذشته هرچه بوده امروز به درد فعّالیّت مدنی و شرکت در اموری مانند اصلاح خط نمی‌خورد، انجمن قلم هم گرته‌برداری ناقص و بی‌اثری از کانون بود که به بن‌بست رسیدن هر دو نگاه را نشان می‌دهد. از طرفی تجربه‌ی خانه‌ی سینما را می‌بینیم به عنوان صنفی که می‌تواند – علیرغم تمام چشم و هم‌چشمی‌ها و اختلاف‌نظرهای ایرانی جماعت- نقشی میانجی بین سینماگر و دولتیان را ایفا کند و نه تنها با پادرمیانی خود بسیاری از تنش‌ها را از بین ببرد یا کم کند، بلکه حتّی بسیاری از وظایفی که قبلاً انحصاراً از آن ِمسؤولان وزارت ارشاد بود، به عهده بگیرد.
تشکیل« خانه‌ی نویسنده» یا چیزی مانند این از مهم‌ترین و ضروری‌ترین احتیاج‌های جامعه‌ی فرهنگی ماست، جایی که بی‌توجّه به آمدن و رفتن فلان مسؤول به فکر گره‌گشایی از معضلات نویسندگان باشد. تلاش برای بسامان کردن دادگاه مطبوعات و تشکیل هیئت منصفه‌ی دادگاه‌ها، پادرمیانی برای برگرداندن بعضی نشریّات بسته شده و جلوگیری از وقایع مشابه، نقش فعّال داشتن در مواردی که یک نویسنده به خاطر مطلبش- نقد یا این اواخر داستان- بازخواست می‌شود و حتّی تعدیل ممیّزی و هم‌فکری برای نوشتن قانون‌های لازم، رسیدگی به مسائیل شغلی، بیمه و مواردی مانند آن می‌تواند داشته باشد. وقتی سینماگران و بخش خصوصی شورای اکران را در دست می‌گیرند، چرا نویسندگان نتوانند بخشی از فرایند بررسی کتاب را- تا رسیدن به جایی که سانسور به کمترین حد برسد- به عهده بگیرند؟
خیلی بد و ناگوار است که امروز وضعی داشته باشیم که به میان‌آوردن بحث تشکیل صنفی فراگیر برای جامعه‌ی فرهنگی ما، اینقدر خوش‌خیالانه به نظر برسد. هرکاری در آغاز دشواری‌هایی دارد. چند روز پیش بابک احمدی از حزبی شدن کانون نویسندگان می‌گفت و بسیاری نیز مانند او چنین می‌اندیشند، چه اشکالی دارد گروهی که دغدغه‌ی فرهنگ این مرز و بوم دارند- بی‌اعتنا به اینکه چه کسی بر صندلی حکومت نشسته است- پا پیش بگذارند و بدون تقسیم‌بندی افراد بر اساس نوع تفکّر، هسته‌ی آغازین صنفی فراگیر را پایه‌گذاری کنند؟ تشکیل گروهی از نخبگان که به زبان فارسی نه به عنوان مادّه‌ی درسی بلکه کار و بار و دلمشغولی و زندگی خود می‌نگرند و پیشنهاد هم‌فکری با فرهنگستانیان برای رسیدن به توافقی جمعی برای نوشتن دستور خطّی واحد، به اقتراح گذاشتن آن و استفاده از تمام نظرات، تنها راه رسیدن به اجماع در این باره است. شاید بتوان پس از گذراندن این مراحل با جرأت از اجباری کردن آن دستور خط فرضی گفت و البتّه راه برای اصلاح و بهبود، همیشه باز خواهد بود. این تنها یکی از کارهایی است که نمایندگان صنف نویسندگان می‌توانند انجام دهند؛ نشستن بر مرده‌ریگ دیگران و تفاخر به شناخته‌شدن توسّط اصحاب« پن» یا پوشاندن لباس ایدئولوژی بر قلم و گرفتن درجه‌های مضحک از ارشاد، ارزانی دیگران؛ جامعه‌ی نویسندگان ما باید بتواند از لاک خود بیرون بیاید و با هم بودن و بر سر یک میز نشستن را تجربه کند، نه برای شقّ‌القمر کردن، همین که دو کتاب یا مجلّه بیشتر منتشر شود یا امنیّت شغلی اهل قلم به رسمیّت شناخته شود، کاری است کارستان. فکرش را بکنید، به جایی برسیم که آدم بتواند جلو فرم‌های ریز و درشتی که جلوش می‌گذارند- بی‌آنکه با نگاه پرسشگر یا متعجّبی رو به رو شود- جلو« شغل» بنویسد: نویسنده.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.