دیکتاتوری روسی در ایران
گاهی برای سلامتی بدن خود به انواع مختلف ورزش میاندیشیم ولی گاهی که بیماری رو به پیشرفتی داریم، برای درمان آن به هر نسخهای متوسّل میشویم؛ حالا هم بحث از گزینههای متعدّدی نیست که پیش رو داریم یا اینکه آیا انتخابات مهم است یا نه بلکه آنچنان اوضاع خطیر است که خواسته یا ناخواسته باید به هر ریسمانی چنگ بیندازیم.
کار روی آمدن خاتمی یک گزینه نیست ، تنها راه چاره برای فرار از راندن ایران به آستانهی پرتگاه دیکتاتوری است. فراموش نکنیم که این ایده که:« بگذارید قدرتمداران بر سر قدرت باشند تا دورهی جمهوری اسلامی زودتر به پایان بیاید»، ایدهی احمقانهی مجاهدین خلق و امثال آنان است. پیرامون انتخابات مجلس نظر دیگری داشتم و شرکت نکردن را توصیه کردم، امّا حالا اوضاع دیگر است که دربارهاش خواهم نوشت. از همین حالا باید فکری کرد که تحریمیان در اقلیّت قرار گیرند تا خاتمی با قدرت و اجماع اصلاحطلبان وارد قدرت شود؛ این روزها حتّی احتمال آمدن او، دیگران را به وحشت انداخته است و واکنشی مشابه ِعکسالعملها به زمزمهی حضور موسوی در انتخابات 76 را از خود نشان میدهند. از قراین برمیآید که سال دشواری را پیش رو خواهیم داشت.
بعضی مانند عبّاس ملکی با خوشباوری از این میگویند که تنها با وجود احمدینژاد است که ممکن است رابطهی ایران و آمریکا بهبود پیدا کند. این بهبود در قبال چه مقدار خسارت معنوی و مادّی به دست خواهد آمد؟ برخی نیز دورهی احمدینژد را حدّاکثر تا چهارسال دیگر میدانند امّا اخبار حاکی از چیز دیگری است.
اواخر حکومت پوتین بر روسیه بود که تحلیلگران ایرانی از این نوشتند که پوتین علیرغم تمام برنامهریزیهایش با بیرون رفتن از کرملین دیگر قادر به بازگشت نخواهد بود، چون قدرت در روسیه به کاخ کرملین و بر مسند قدرت بودن ختم میشود و اگر او پایش را از آن بیرون بگذارد، نوآمدگان امکان بازگشت را به او نخواهند داد. امّا پوتین زرنگتر از آن بود و با تعویض فرد پیشنهادی به عنوان نامزد مورد حمایت خود و قرار گرفتن در پست نخستوزیری، نشان داد که هم او بازیگر ماهرتری از آنچه میپنداشتند است و هم تحلیلگران ایرانی باید فکری به حال عدم درک و تحلیل خود از اوضاع سیاسی نزدیکترین و مهمترین همسایهی ایران بکنند؛ بالاخره همینها هستند که به دیپلماسی ایران جهت – یا لااقل مشاوره- میدهند.
اخبار نامزدی کامران باقری لنکرانی برای انتخابات 1392 نشان میدهد که کوتولههای دیکتاتور ایرانی با مفروض گرفتن پیروزی احمدینژاد در انتخابات سال بعد، بیمیل نیستند که مدل روسیه را در ایران پیاده کنند و لنکرانی نقش محلّلی را بازی کند تا بلافاصله احمدینژاد برای دورهی هشتسالهی دیگری برگردد ؛ این یعنی دورخیز برای تصاحب تمام و کمال قدرت تا سال 1404!
بیپروایی و جاهطلبی حیرتانگیزی پشت این فکر خوابیده است، آنهم در شرایطی که اصلاحطلبان هنوز که هنوز است انسجام خود را باز نیافتهاند و متأسّفانه تکروانی چون کرّوبی این اجماع را مدام دستنیافتنیتر میکنند.
کار روی آمدن خاتمی یک گزینه نیست ، تنها راه چاره برای فرار از راندن ایران به آستانهی پرتگاه دیکتاتوری است. فراموش نکنیم که این ایده که:« بگذارید قدرتمداران بر سر قدرت باشند تا دورهی جمهوری اسلامی زودتر به پایان بیاید»، ایدهی احمقانهی مجاهدین خلق و امثال آنان است. پیرامون انتخابات مجلس نظر دیگری داشتم و شرکت نکردن را توصیه کردم، امّا حالا اوضاع دیگر است که دربارهاش خواهم نوشت. از همین حالا باید فکری کرد که تحریمیان در اقلیّت قرار گیرند تا خاتمی با قدرت و اجماع اصلاحطلبان وارد قدرت شود؛ این روزها حتّی احتمال آمدن او، دیگران را به وحشت انداخته است و واکنشی مشابه ِعکسالعملها به زمزمهی حضور موسوی در انتخابات 76 را از خود نشان میدهند. از قراین برمیآید که سال دشواری را پیش رو خواهیم داشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.