چندی پیش مقالهای از آقای محمّد جعفری دربارهی نماز به دستم رسید که با نقد آقای رضایی و جواب متقابل آقای جعفری مواجه شده بود. نوشتار آقای جعفری دربارهی اهمیّت نماز است که- جز تلاش برای تبیین اهمیّت آن با نظریّهی موازنهی عدمی که پیش از این نظرم را دربارهی آن گفتهام- با احادیث و آیاتی از آن دست که بسیار دیدهایم، همراه شده است. بخشی از آن نوشتار که به گونهای ملامت کسانی است که مسلمانند ولی به اقامهی نماز آنچنان که باید و شاید پایبند نیستند، واکنش آقای رضایی را برانگیخته است. نوشتهی ایشان دربارهی انواع نیایش و عدم لزوم پایبندی به نوع خاصّی از آن است. ابتدا میخواستم که بدون آوردن نام افراد این نوشته را بنویسم که اصل گفته است نه گوینده ولی با اعلام استقبال هر دو عزیز، متن کامل نوشتهی هر دو را اینجا آپلود کردم. در آستانهی ماه رمضان هستیم و نمیشد از این موضوع به راحتی گذشت، چون استدلالهای آقای رضایی احتمالاً طرفدار زیادی بین نسل جدید داشته باشد؛ کسانی که هم به دیانت گرایش دارند و هم تقیّدی به بعضی اعمال عبادی آن- کم یا زیاد- ندارند یا ترجیح میدهند آن عمل را به شیوهای که بیشتر میپسندند به جا آورند. ایمای پایانی مشروطه باقی است و دیگر مطالبی که در انتظار نوشته شدنند، امیدوارم بتوانم در دو روز این موضوع را تمام کنم. گرچه نتیجهی بحث بسیار مهم است ولی ریشهها و مقدّمات رسیدن به چنین نتیجهای، از خود آن نتیجه مهمترند.
1. تا جایی که یادم هست آقای بنیصدر در بررسی نوشتههای آقای سروش میگفتند باید بگذاریم خود قرآن سخن بگوید نه اینکه اندیشهی خود را بر آن تحمیل کنیم. با رجوع به قرآن تمایزی آشکار بین دعا و صلوة- به معنای نماز نه درود فرستادن بر پیامبر- مییابیم. به عبارت منطقیان بین نماز و نیایش رابطهی عموم و خصوص مطلق هست یعنی هر نمازی نیایش هست ولی هر نیایشی نماز نیست. پس اینطور نیست که ما بگوییم که ما میتوانیم نمازهای متنوّعی داشته باشیم، چه رکوع و سجوددارش و چه زمزمه با خدا در جنگلهای آلمان و دلیلی بر ترجیح آن بر این نیست. دربارهی نمازهای مسافر و جمعه و جماعت و ... بعداً توضیح خواهم داد.
2. یکی از سادهانگارانهترین برداشتها از ایدهی تعدّد قرائتها، صادق دانستن همهی آنهاست. به رسمیّت شناختن تعدّد تفاسیر، اذعان به امکان برداشتهای متنوّع از یک موضوع فکری است نه اینکه لزوماً همهی آنها درست باشد. گذشته از اینکه من برای بار اوّل است که میبینم تفسیری از دین وجود دارد که نماز خواندن به شکل فقهی آن را لازم نمیداند، به فرض وجود چنین تفسیری، به راحتی میتوان آن را رد کرد. با پذیرفتن صدق تفاسیر مختلف، سر از ناکجاآباد مغالطه و بیاستدلالی در خواهیم آورد. شرط عدم تعارض با حقوق دیگران نیز اینجا اصلاً کاربرد ندارد چون دربارهی عملی فردی و دینی است و در بحثهای نوین هم این شرط برای تحدید آزادی افراد است نه اینکه هر فرد اگر کاری کند که با حقّ دیگری تعارض نداشت، آن عمل« درست» هم باشد چه رسد به اینکه« دینی» باشد. میدانیم و میدانید که با این معیار، زنا و همجنسبازی با رضایت طرفین هم درست خواهد بود ولی چنین اعمالی از دیدگاه دین ابداً پذیرفتنی نیست.
3. ترک نماز و بیتوجّهی به آن یکی نیستند و میشود کسی آن را موقّت یا دائم ترک کند ولی گهگاه به جا آورد یا لااقل بیاعتنا به آن نباشد ولی این ربطی به بحث ما ندارد. بحث ما راجع به شخصیّت افراد نیست بلکه بحثی ساده دربارهی عملی عبادی است و حقّ قضاوت دربارهی افراد و طرز به جا آوردن مناسکشان از آن ِکس دیگری است. همین حرف را دربارهی کسانی که چندان اهتمامی به نماز نداشتند ولی در راه دین از جان و مال خود مایه میگذاشتند میتوان زد؛ ارزش آن اعمال آنان به جای خود و اشتباه بودن ترک نماز به جای خود. جز استثناهایی مانند معصومان، میان انسانها سیاه یا سپید مطلق نداریم و قرار نیست که اگر کسی بسیاری از اعمالش درست بود و فرد صادقی نیز بود، برخی کوتاهیهایش توجیه شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.