قرآن، پرهيز، موسيقي


                              محمّدرضا و استاد مهدی شجریان در محضر قرآن
موسیقی چیزی جدای از کلام نیست بلکه در آمیخته با آن است. کسی که با موسیقی مخالف است خود نمی‌داند که با چه مخالفت می‌کند و بدون آن موسیقی حتّی نمی‌تواند حرفش را به دیگری بفهماند. او خود موسیقی را به کار می‌گیرد تا بین جمله‌ی اخباری و سؤالی یا تعجّبی یا ارعابی یا... تفاوت بگذارد و برای همین است که« آمدی» را به چند نحو متفاوت می‌توان تلفّظ کرد. به همین دلیل است که موسیقی ملل با هم تفاوت می‌کند چون کلامشان متفاوت است و گاه می‌شود که ما کار دیگران را قیاس از خود می‌گیریم و مثلاً بسیار شنیده‌ایم در کلاسهای زبان که گفته‌اند پرسشهای کوتاه تأکیدی پایان جمله‌ها در انگلیسی را نباید با لحن سؤالی بیان کرد، حال آنکه لحنش سؤالی است ولی سؤالی ِانگلیسی نه فارسی تا کشش کلام پایان جمله باشد.


قرآن را نیز نمی‌توان بدون موسیقی خواند و «صوت حَسَََن»ی که در روایات هست نیز چیزی جز موسیقی مناسب با عبارات و معانی قرآن نیست. الآن نیز قرآن را با هفت دستگاه معروف می‌خوانند که پیشتر در شرح حال استاد شحّات محمّد انور ایمایی در این باره نوشتم و بعضی از قاریان ایرانی که مختصری از ردیف می‌دانند نیز گاهی چیزی مناسب با آن را از نغمات ایرانی در میان قرائت خود می‌آورند. پس اینکه قرآن را با موسیقی خواندن مجاز است یا نه، از اساس سؤال بی‌پایه‌ایست چون سالیان و قرن‌هاست که چنین می‌کنند. می‌ماند مخلوط کردن آن با ساز یا هم‌خوانی.


مصطفی ملکیان جایی از تفاوت مأذونات و مقدورات گفته بود که در قدیم دایره‌ی کارهایی که انجام می‌دادند کمتر از کارهایی بود که« می‌توانستند» ولی الآن کمتر اینگونه است و بشر هرکاری که بتواند می‌کند. او به نظرم در پی تعریف « اخلاق» بود که با آن قسمت از بحثش کاری ندارم ولی این بیان او را می‌پسندم. بله؛ انسان بودن ِانسان به این است که اهل پرهیز است، اهل تقوی. هر کاری را نمی‌کند و می‌تواند جلو خودش را بگیرد و این فضیلت ِاختیار است نه محدودیّت و عقب‌ماندگی.


 محسن نامجو قرآن را با ساز خوانده که پیش از این هم چنین کرده‌اند. نوشته‌اند که قرائتش غلط است، اگر غلط، تلفّظ غیردقیق حروفی مانند ضاد و حاء است، بله آنها را فارسی ادا می‌کند نه عربی و گرنه کلماتی مانند« ضحیها» و «تلیها» را غلط نمی‌خواند بلکه به یکی دیگر از روایات چهارده‌گانه‌ی قرآن ادا می‌کند؛ یعنی به جای روایت معروف« حفص از عاصم» آنرا به روایت« ورش از نافع» می‌خواند که قاریان مصری زیاد از این کارها کرده‌اند و ایرانیان کمتر.


هم‌خوانی قرآن را پیش از این داشته‌ایم و حتّی با الحانی شبه موسیقایی و در بسیاری از موسیقی‌های پی‌دارهای مذهبی، اشعار و ابیاتی به کار رفته که در آنها رنگ و بوی برخی کلمات و عبارات قرآنی را هم می‌توان یافت امّا بهتر است که ببینیم برای این عبارات بی‌همتا که خود نامجو هم به عربی در آن میان می‌گوید« کلماتی مانند دیگر کلمات»نیستند، آیا می‌توان از موسیقیی استفاده کرد که با آن سایر کلمات ادا می‌شود؟


دو نکته باقی می‌ماند: یکی اینکه بهتر بود عبّاس سلیمی حرف حقّ خود را با تماس و امر به معروف شخصی یا نامه‌ای دوستانه با او در میان می‌گذاشت نه شکایت و شکایت‌کشی که بعضی را به هوس هواداری از عملی که خودشان هم نمی‌دانند چیست بیندازد. این‌طور هم احتمال تأثیر بیشتری بود که نامجو را انسان پرده‌دری نمی‌دانم و چه بسا می‌توانستند با یکدیگر هم‌فکری نیز درباره‌ی نحوه‌ی صحیح تلفیق موسیقی و قرآن داشته باشند و هم پای کسی مانند مرتضوی به میان نمی‌آمد.


دودیگر اینکه محمّدرضا شجریان بارها از اینکه به عنوان یک خواننده هیچ نیازی به ساز ندارد سخن گفته است و اینکه می‌تواند بدون ساز، برنامه‌ای دو ساعته را برای انبوه مردم اجرا کند و آنها را کاملاً راضی از سالن بیرون بفرستد. حالا که از دید استاد آواز ایران، بی‌نیازی ِحنجره برای خودش فخر و مباهات است، امثال نامجو بهتر است این بی‌نیازی را با قرائت فکورانه، صحیح و بجای قرآن بیازمایند نه ارائه‌ی چیزی که بیشتر جسورانه و عادت‌شکن و حرمت‌سوز باشد بدون آنکه معنیی را از دل کلماتی که مانند دیگر کلمات نیستند، بیرون بکشد. 


پ. ن-۱: حمید نامجو برادر و وکیل محسن در همین رابطه جوابی به رسانه‌ها داده است. 


پ. ن-2: محسن نامجو عاقبت با نوشتن نامه‌ای از مردم عذرخواهی کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.