یکی از علیهای ایماخوان یکی از قولهایی را که دربارهی نوشتن مطلبی داده بودم، به یادم آورد. راستش در این مدّت زیاد گفتهام« خواهم نوشت» که بعد یا مطالب مهمتری پیش آمد یا منصرف شدم. آنچه مرا به گفتن نوشن دربارهی تمایل طلّاب به درآوردن یا کمتر پوشیدن لباس روحانیّت کشاند، خلع لباس اختیاری مجتهد شبستری بود. شاید این خلع لباس خیلی هم اختیاری نبود چون خبرش را داشتم که کدیور را در صورت ادامهدادن انتقادهای سیاسیش به خلع لباس تهدید کرده بودند؛ شاید مطلب مشابهی را هم به شبستری گفته بودند و او پیش دستی کرده بود. به هرحال بعدها این نظرم هم تعدیل شد و از آنجا که راه اصلاح روحانیّت را از درون میدانستم، نوشتم که کاش روحانیانی که متفاوت میاندیشند به راحتی از این جرگه بیرون نروند.
به هرحال لباس روحانیّت مانند هر لباسی یک نشانه است. نشانهی کسی که میخواهد یا میتواند در انجام مراسم عبادی یا جوابگویی به مسائل یا مانند آن نقشی ایفا کند. کسی که این لباس را میپوشد پیشاپیش آمادگی خود را برای تمام وظایفی که میتوان برای یک روحانی قائل شد، اعلام میکند؛ پس معنا ندارد که یک روحانی خانهای نزدیک مسجد داشته باشد و برای نماز در خانه باشد و آن مسجد امام نداشته باشد یا از جوابگویی به سؤالی شرعی به بهانهای غیرموجّه شانه خالی کند. اگر این لباس این کارکرد را ندارد پس چرا آن را پوشیده است؟
این از جانب کسی بود که آنرا پوشیده ولی یک جانب قضیّه واکنش دیگران به هر لباسی است. مثلاً شما شاید در محلّ کار یا جای دیگری متوجّه برخورد- کمی- متفاوت دیگران در قبال پوشیدن دو نوع لباس مستعمل یا نو خود شده باشید. این نوع برخورد گاه با کمی تغییر در لباس پوشیدن مانند بیرون بودن یا نبودن پیراهن روی شلوار برای آقایان معنای دیگری مییابد چه رسد به پوشیدن لباسی مانند عبا و عمّامه. من خود روحانی سالمندی از اقوام را سراغ داشتم که سالها پیش برای رفتن به مسجدی از خانه خارج میشد و سه ربع بعد برمیگشت در حالیکه هیچ ماشینی- حتّی خالی- حاضر به سوار کردن او نشده بود. طبیعی است که طلّاب جوان تجربهی واکنش متفاوت دیگران پس از پوشیدن لباس را دارند، چه کسانی که با آنها مهربانتر شدهاند و چه کسانی که رو برگرداندهاند.
سابق بر این طلّابی که ملبّس میشدند برای همیشه میپوشیدند ولی آنچه در این سالها به نظر میآید دو چیز است: اوّل یکی در میان پوشیدن لباس روحانیّت است که بعضی به متلک به آنان میگویند که ظاهراً لباس روحانیّت برای شما لباس کار است! و دوّم درآوردن لباس پس از سالها پوشیدن است. طلبهی فاضلی که پس از پانزده بیست سال دوباره کت و شلواری میشود با این کارش دارد چیزی به ما میگوید و قصد من این است که این چیز را واکاوی کنم.
این« چیز» به خیلی چیزهای دیگر بستگی دارد. یکی به سیاسی شدن روحانیّت است که این لباس را امتیازی جلوه میدهد و طبیعی است که بعضی نخواهند که از این امتیاز استفاده کنند. دوّم دلایل شخصی است که فردی نخواهد- خیلی ساده- آن وظایفی را که بالاتر نوشتم انجام دهد. سوّم که از بقیّه مهمتر است کاهش بستگی مردم به قشر خاصّی برای ارتباط با دین یا خدا یا حقیقت است. این دو معنا دارد یکی مثبت و دیگری منفی. منفی احساس بینیازی به دین یا نوعی برداشت آزاد همراه با انجام بعضی مناسک ولی بیارجاع به هر گونه روحانی است و دیگری بالا رفتن آگاهی ِبخش تحصیلکردهی جامعه و برآوردن احتیاجهای خود- آگاهانه و درست- بدون نیاز به کسی است که با لباسی خاص آنها را یاری کند.
برای مثال جوابگویی به مسائل شرعی از پیش پا افتادهترین و مهمترین کارهای روحانیان است ولی درست این است که فرد خود مسائل مربوط به خود را بیاموزد چون یکی از دو جنبهی سؤال، آنی است که در رسالههاست و متأسّفانه اکثر طلّاب و روحانیان بر آن تسلّط کافی ندارند و دوّم تشخیص موضوع یا تطبیق آن بر مشکل شخص است که مسألهای فردی است و با توضیح دادن یا صحبت حل نمیشود. کم کم افراد درمییابند که با آموزش دقیق، بهتر است که از مراجعه به روحانیان- یا هرکس دیگر- بینیاز شوند چون این مراجعه فقط آنها را سر در گمتر میکند. همینطور است حساب مالی فرد یا انجام خطبهی عقد یا نماز میّت یا هر مراسم دیگر. اینها جنبهی اجتماعی قضیّه بود ولی جنبهی اتّکای فرد به خود در اسلام بسیار قویتر از اینهاست که از« واجب» بودن آموزش اصول دین یا اعتقادات و حرمت تقلید در آن شروع میشود تا امکان تغییر مرجع تقلید یا حتّی مخالفت مشروع با او در یک مسألهی خاص. این یکی دو جملهی پایانی را برای بعد میگذارم تا به یاد بیاورم و بعد دربارهی آن بنویسم- چون مهم است و باید مجال بیشتر از این باشد- یا دوبارهی کسی مثل علیآقا یادآوری کند.
به هرحال رجوع به روحانیّت در روستاها یا شهرهای کوچک و طبقات زیادی از اجتماع کمابیش باقی خواهد ماند ولی روحانی امروز روحانی صدسال پیش نیست، همانطور که روحانی سالها بعد تفاوت فاحشی با امروز خواهد داشت. این آنچه بود که در فرصت اندک این روزها میتوانستم بنویسم تا بعد ببینیم در این باره خصوصاً اسلام سیاسی پس از انقلاب و مکانهایی مانند دادگاه ویژهی روحانیّت چه میتوانم بنویسم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.