1. آدمی که یا شوخطبع بود یا نادان یا هردو، برای اوّلین بار چندسال پیش پشت یکی از مفاتیحهای حرم رضوی نوشت:« یکی از مؤمنان امام رضا را در خواب دیده که از زنانی که با جوراب نازک و آرایش به حرم میآیند ناراحت است و توصیه کردند که به آنها تذکّر دهید با این وضع « نیایند»؛ هرکس این مطلب را سه جای دیگر بنویسد، تا سه روز دیگر ایشان را در خواب میبیند و اگر ننویسد تا یک هفتهی دیگر اتّفاق بدی برایش میافتد». همان آدم یکسال بعد که به مشهد رفت دید آنچه نوشته بود، پشت اکثر زیارتنامهها و مفاتیح و حتّی قرآنهای حرم رضوی با شاخ و برگ بیشتر و دستخطهای جورواجور و خرچنگقورباغه و غلطدار نوشته شده است.( هرکس مشهد حرم رفته باشد، حتماً دیده است)
2. یکی از خادمان رسمی و حقوقبگیر آستانه، صبح سحر در یکی از پستهای بازرسی دید که جوانی از دور خسته و خراب و گریان میآید؛ نزدیکتر که شد، فهمید گویا لبی هم تر کرده است. جلوش را گرفت که آخر جوان نادان با این حالت به حرم میآیند؟ حیا نمیکنی؟ برو هروقت مستی از سرت پرید، برگرد. به خانه برگشت و پس از نماز خوابید. دید در مجلس مجلّلی، او و همکارانش در صفی هستند که آن جلو، بزرگی به سینهشان مدالی را میآویزد. به هرکدام که میرسید میشناخت و تفقّدی میکرد ولی نوبت دربان که شد، اخم کرد و او را پس زد. غریبانه در گوشهای ایستاد و مدال گرفتن دیگران را دید. آخرش جرأت کرد، جلو رفت و گفت: اینها دوستان من هستند، چرا به اینان میدهید و به من نمیدهید؟ جواب شنید: آن جوانی که برگرداندی مگر به در خانهی تو و برای تو آمده بود که حق داشته باشی راهش بدهی یا ندهی؟( این را با یک واسطه از آن شخص نقل میکنم)
3. خواب اوّل میگوید چه کسانی نیایند و دوّم میگوید که همه بیایند. اوّلی را میتوان از بسیاری لحاظها بررسید که جایش اینجا نیست ولی آن تکثیر فراوان پشت کتابهای دعا نشان میدهد که مردم تصویری از امام معصوم در ذهن دارند که میان این همه بیداد و ناراستی، تنها دلمشغولیاش جوراب زنان است، چیزی در مایههای امام جمعهی مشهد. آن دربان حرم را با دربانان رسمی مذهب یعنی روحانیان مقایسه کنید؛ بدا به حال کسی که حرم دیانت را ارث پدر خود بداند و رفتاری از او سر بزند که کسی را از آن براند یا به آن راه ندهد که روزی آنچه آن دربان در خواب دید به عیان خواهد دید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.