دو گروه « بزنگاه» را جدّی گرفتند و هردو نوع جدّی گرفتن سابقهدار است و« نشانه»ی دو نوع بیماری؛ یکی قدیم و دیگر جدید.
1. قدیم: جامعه را باید پاک و پاستوریزه نگه داشت چون اگر تقّی به توقّی بخورد، فاسد میشود. سانسور کتاب و محصولات فرهنگی و اینترنت حاصل چنین فکری است. با این دیدگاه مثلاً کمترین متلک یا حرکتی خلاف نگاه کسی مانند حسین مظفّر، محکوم به بدآموزی است و باید توقیف شود چون از دید حضرات عبارتی مانند« کپهی مرگت را بگذار» یا« ای یارو عوضی» بدآموزی دارد! دراین باره به دلیل سخیف بودن و خندهدار بودن بیش از حد چیزی نمینویسم.
2. جدید( یا کمابیش جدید): زمانی بود که سینما، هنر، اخلاق و دانش ارج و قربی داشت و خوبی و بدی تعریف خاصّ خود را داشت. خیلی پیش از این نوشتم که وقتی میگفتیم داستان خوب، یاد امثال ساعدی و گلشیری میافتادیم نه مستعان و حجازی. اگر کسی فیلم یا نقّاشی یا موسیقی خوب میگفت نیز همچنین. حالا امّا کسی سودای ساختن دنیای دیگر ندارد، کسی به چیزی اعتراض نمیکند و نمیخواهد طرحی دیگر بیندازد؛ تا اینجا اشکال ندارد ولی وقتی هوس میکند بگوید که اصلاً همین درست است و شمایی که خلاف این میاندیشی بیجا میکنی و آن فیلمهایی که زمانی ارزشمند حساب میشد و الگوی شماست از اوّل هم همچین مالی نبوده است، یک مقدار زور دارد. حالاست که میتوان پیش از نام تارانتینو لقب «استاد» گذاشت و برای« بزنگاه» نوشت که« یک اتّفاق در تلویزیون ایران است« و« عطّاران در کنار مدیری، دو چهرهی برتر طنز تلویزیون هستند» و برای این پیدار ضعیف پر از دلقکبازی و تمسخر کرامت انسان و افرادی که جز تیغزدن هم و دروغگفتن به یکدیگر کاری نمیکنند، ویژهنامه درآورد.
نقد مرده است و گرنه به تقدیس میانمایگی- که چه عرض کنم، فرومایگی- نمیپرداختیم. مدیری را با ذوق و سلیقهای میشناسیم که خودش جدّی بازی میکند و از امثال سیامک انصاری نیز به خوبی در کنار دیگرانی که طنز بازی میکنند، استفاده میکند. او میداند که ارزش متن یعنی چه، پس سراغ عزیز نسین میرود و گرنه چندبار سر قضیّهی تقسیم ارث یا فقر و غنای مردم میتوان مسخرهبازی راه انداخت و از مردم خنده گرفت؟ حتّی پیدارهای آبرومندتر عطّاران مانند« متّهم گریخت» و « خانه به دوش» را کسی بدون ذکر نام برای او نوشته است. این یعنی حرف اوّل را فکر و ایده و نویسنده میزند نه دلقکبازی و مزّهپرانی. تهیهکننده هم که اگر صداوسیما باشد نورعلی نور است زیرا مخاطب بیشتر، هدف اصلی آنهاست. دفاع آنها نیز در مقابل نامهی درخواست توقیف، ردّ ادّعای آنان نبود بلکه به رخ کشیدن تعداد مخاطبان بود و این به معنای عوامزدگی رسانهایست که قرار بود دانشگاه باشد.
بهترین کار عطّاران را« قطار ابدی» میدانم که البتّه طنز هم داشت. این را نوشتم که بگویم با« فرد» مشکلی ندارم بلکه از نزول پلّه به پلّه بیزارم. حکایت نقد « رفتارهای ایرانی» هم از آن چیزهایی است که بسیار دربارهاش نوشتهام و گفتهام که چسباندن صفات بد و ناپسند به ملیّت و نام- هر کشور از جمله- ایران چقدر زشت و نابخردانه است. مالدوستی و حقّهبازی، متعلّق به یک فرهنگ و قوم نیست که مدام به دست خود، خویشتن را اینچنین کوچک کنیم و برای تحقیرکنندهی خود به مناسبت « نقد رفتارهای ایرانی» هورا بکشیم. به گمانم ابطحی نوشته بود که « بزنگاه» توجّه میلیونها مردم را جلب کرده پس سریالی دینی است، عجب! خود ِبزنگاه پیداری عادی و پیشپاافتاده و شلوغ است که نه فرهنگ را خراب میکند و نه آش دهن سوزی است و نباید آنرا جدّی گرفت ولی این هورا کشیدنها را چرا؛ چون به ما میگوید این نگاه عوامزده و سرخوشانه و باری به هرجهتی، میان مسؤولان و منتقدان و بینندگان طرفدار دارد و در آینده نیز ادامه خواهد یافت و ما باید شاهد این باشیم که صداوسیما و ارشاد در اقدامی هماهنگ، تمام بافتههای مسؤولان دهههای شصت و هفتاد در بالابردن فرهنگ دیداری مردم را به دست خود پنبه کنند.
یادآوری: ما مشدحسن نیستیم، ما گاو مشدحسنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.