بازار پیشبینی دربارهی آیندهی این پیدار گرم است؛ اینطور هم مجموعه در بورس اخبار میماند و هم دیگران تمرین داستانگویی میکنند. بالارفتن سلیقه و درک مخاطبان هم خوب است و سطح توقّع آنان را نیز از ساختههای آینده بالاتر میبرد. تکان دهندهترین پیشبینی در گذشته متعلّق به جف جانسون نویسندهی اینترتینمنت ویکلی بود که گفت جزیره حرکت میکند و کرد. حالا هم بازار حدس و شایعه داغ است. بعضی از حدسها خیلی اساسی نیستند مانند کنجکاوی دربارهی آنچه سایر در گوش کیت گفت پیش از پرش از بالگرد یا دیگر نکاتی که بیشتر در قسمت آخر دیده میشوند امّا به نظر میرسد که برای آگاهی از آینده باید بیشتر به گذشته نظر دوخت، جاهایی که میان روایتها پنهان است و ظاهراً فراموش شدهاست.
جزیره: حدس ساده دربارهی جزیره این است که در بعد مکانی جابه جاشده است ولی این همهی ماجرا نیست. چرا در بُعد دیگری بدون حرکت کردن از جایش نباشد. یعنی هم سرجایش باشد و هم نباشد! این حدسی است که جانسون زده و من هم خیلی آنرا بیراه نمیدانم. از اوایل دیدن جزیره یاد حکایت افسانهوار جزیرهی خضرای خودمان افتادم. این حکایت هم سند درستی ندارد و هم اگر قرار باشد آنرا به من بدهید تا برایش توجیهی بتراشم، درنمیمانم. یعنی خلاصه هم میتواند درست و هم نادرست باشد. در معارف باطنی ما، جهانهای موازی هم داریم( ذر- دنیا- برزخ- آخرت) که اگر فرصتی شد به آن خواهم پرداخت. یکی از این جهانها جهان مثالی است که با ماست و بعضی میتوانند به آن سرک بکشند. توجّه داشته باشید که نام« دارما» نشان میدهد که نویسندگان – لااقل در حدّ اطّلاعات عمومی- از آیینهای شرقی آگاهی دارند. این سرک کشیدنی که گفتم با انتقال و جابهجایی نیست که فلان جا- مثل مثّلث برمودا- باشد و بتوانیم برویم ببینیم بلکه با ارتقای روحی ممکن است. فراموش نکنیم که خرسهای قطبی در صحرای آفریقا یافت شدهاند که همان خرسهای جزیره هستند. تنها راهحل این است که جزیره در گذشته یک بار« اینجا» بوده است یا به تحلیل من دریچهای از آن بُعد به این صحرا باز شده و آن اسکلتها بقایای آن اتّفاق هستند؛ پس جزیره میتواند هرجا باشد مانند اتاقک جیکوب که در محلّ خاصّی نیست و تغییر مکان میدهد. برخلاف کسانی که گشتهاند و جای جزیره را با کمک گوگل ارث هم پیدا کردهاند!( عکس بالا)
جزیره چیست( یا کیست؟): پیشتر از این گفتم که شخصی با نام ریچارد در زمانهای مختلف و با یک چهره دیده میشود چه اکنون و چه در کودکی بن و چه به هنگام به دنیا آمدن جان. شاید او تمثّل یا تجسّد جزیره باشد یا جزیره شکل دیگرگون آن شخص که حتّی میتواند زادوولد هم بکند و دختر مردم را بفریبد و فرزندی به نام جان داشته باشد. هرچه باشد در سینما لااقل موجود غیرانسانی که فرزند انسانی داشته باشد سابقه دارد( بچّهی رزمری) و اینجا هم چنین چیزی بعید نیست. ریچارد به نظر من کلید حلّ معمّای Lost است. خود جزیره برخلاف طبیعت زمین وقتی به عمق آن میروی به جای اینکه دما گرمتر شود، سردتر میشود پس نباید برای آن هویّتی کاملاً طبیعی درنظر گرفت. وجود یک کشتی در وسط جزیره هم ناشی از همین خاصیّت جابهجایی است. احتمالاً سالها پیش جزیره به عمد یا غیرعمد وسط دریا پیداشده بدون اینکه به کشتی فرصت کنار رفتن بدهد و بردگان و ملوانان ناگهان خود را وسط یک جزیره یافتهاند.
هیولا: از جنجالیترین موجودات جزیره است که بیشتر آنرا با عنوان دود سیاه میشناسند ولی باید چیز دیگری مانند مادّهی تاریک، ضدّ مادّه یا چنین چیزی باشد. به نظر شاید مهمل برسد ولی محتمل است که بر اساس واقعیّات کیهانی، سازندگان لاست چیزی را تصوّر کردهاند و به تصوّر خود تجسّد بخشیدهاند. به هرحال نباید در انتظار توجیه صددرصد علمی باشیم ولی بعید است که خیلی راحت سرهمبندی شود و احتمالاً چیزی از قماش آنچه گفتم تحویل بینندگان داده خواهد شد.
دارما: در عقاید ادیان غیرابراهیمی شرقی در جهانی زندگی میکنیم که خوبی یا بدی فعل ما واکنشی دارد به نام کارما طبق قانون سامسارا که به معنای چرخهی بیانتهاست( نام سامسا را در جایی از پیدار میشنویم). عمل خوب و عمل بد یا بیعملی ما پس از مرگ در یک باززایی به ما میرسد که همان تئوری تناسخ باشد. تمام قوانین بشری مانند آزادی اراده و سامسارا در دل سازوکار بزرگتری به نام« دارما» هستند که از ریشهی Dhr سانسکریت به معنای بستن و نگه داشتن است و ذر و دین از مشتقّات آن هستند. قوانین دارما میتواند انسان را از این چرخهی ابدی( = جین، نام همسر سان) خارج کند و به جاودانگی و نیروانا برساند. تناسخ در اسلام نیست ولی رنگ و بوی بعضی از عقاید فوق چرا. مثلاً دائمی نبودن دوزخ یا برزخ و نقش هردو در پاک کردن انسان و آماده کردن او برای ورود به جهان باقی از آن جملهاند. در برخی عناصر تصوّف ایرانی مانند نوشتههای سهروردی و داستانی مانند «آواز پر جبرئیل» نیز ردّ پایی از این چرخهی کیهانی دیده میشود. این چرخهی هشت پر( مشابه آنچه جزیره را با آن تکان میدهند) در مرکز پرچم هند هم نقش بسته است و در دست یکی از نمادهای زرتشتیان( فروهر) نیز دیده میشود.
اعداد: اعداد 4-8-15-16-23-42 بیانگر اجزای تساوی والنزلی در ویدئوی جهتیاب Lost Experience هستند که مدّعی است میتواند زمان انقراض نسل بشر را پیشبینی کند. شاید این اعداد با دارما بیارتباط نباشد چون هندیان جهان را دارای چهار مرحله از بامداد نور و پیمان بستن تا شامگاه ظلمت و آتشگرفتن میدانستند . یادآوری اینکه هرجا و در هر مکان اینها را میدیدیم ضروری نباشد حتّی جایی مانند کیلومتر شمار اتوموبیل هارلی پس از خروج از جزیره. نجات یافتگان از جزیره شش نفرند، به تعداد اعداد این سلسله اعداد و این ارتباطات همچنان ادامه دارد.
بارداری، بیماری، شفا: در جزیره هیچ زنی فرزندش را به دنیا نمیآورد؛ چرا چون جزیره عقیم است؟ یا همانطور که احتمال دادم مذکّر است؟ در عوض بیماریها را خوب میکند ولی بعضی را هم خلاف قاعده بیمار میکند. یکی از محورهایی که در آینده فعّال خواهد شد بیماری مرموز دوستان دانیل روسو است. سازندگان پیدار که از جای خالی یک کلیه در بدن لاک نمیگذرند و آنرا به جزئی از داستان تبدیل میکنند تا جانش را نجات دهد، بعید است از موضوع مهیّج کشتهشدن یک شوهر به دست همسرش بگذرند. این چه نوع بیماری بوده که زن را به قتل همسر خود واداشته است؟
صندوق جادویی: بن جایی به جک میگوید که صندوقی جادویی در جزیره هست که هرچه بخواهی در آن یافت میشود. او شاید همهی حقیقت را نگفت ولی دروغ هم نگفت. جای صندوق معلوم نیست، آیا همان جایی است که بن برای احضار هیولا از آن استفاده میکند؟ اگر میتوان هرچیز را از آن بازیافت، چرا برای حلّ تمام مشکلات از آن استفاده نمیشود؟
مرگ و زندگی: پدر جک گم نشد بلکه واقعاً راه افتاد و رفت چون معلوم نیست که اینجا همان قواعد زندگی عادی حاکم باشد و در این بُعد یا جهان آنکه مرده، هنوز مرده باشد برای همین است که دیدن جسد لاک الزاماً به معنای برگشتناپذیر بودن او نیست پس باید پروندهی دیگرانی که در این مدّت مردند یا کشته شدند را همچنان باز نگه داشت، همینطور کسانی مانند کلیر که به اختیار خود رفتند آنهم با گذشتن از فرزند دلبند خود. اینجای داستان رنگ و بوی مذهبی به خود میگیرد چون میگوید که آنکس که مرده است فنا نشده بلکه از اتاقی به اتاق دیگر یا از جهانی به جهان دیگر رفته است. همینجا این سلسله نوشتار را به پایان میرسانم که به هرحال فرصتی برای آسایش میان موضوعات جدّیتر بود. همانطور که ابتدا نوشتم هنر« کوه» هنرمند است( برخورد نزدیک از نوع سوّم) و من نوعی گرایش به ماورا را در جهان مادّی امروز حس میکنم؛ نمونهاش پیدار Lost .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.