یک خبرخوش گاهی اوقات، تنها یک خبر خوش است، یعنی گوشهای از ذهن آدم را اشغال میکند تا آدمی دمی بیاساید ولی گاهی مثل هوای تازه یا فضای نو است، بر نگاه آدم بر دیگر رخدادها هم تأثیر میگذارد. انقلاب- آنطور که میگویند- آن اوایل چنین بود و همه را به هم نزدیکتر کرده بود. کدورتها به سادگی رفع میشد و همه قوم و خویش شده بودند، چون چیزی در وجود همه میدرخشید به نام« امید» و چشمانداز فردای بهتر. همسویی و همراهی، جایی برای اصطکاکهایی که تا دیروز شر به پا میکرد نمیگذاشت و آن روز، آن تصادمها تنها به لبخندی ختم میشد. صد حیف که آن فضا باقی نماند؛ یک مقدارش طبیعی است که همیشه نمیتوان انقلابی باقی ماند و مقدار دیگرش را خود به دست خود خراب کردیم.
خبر آمدن خاتمی حتّی برای منی که مدّتها پیش- شاید اوّلین کسی بودم که- نوشتم:« دو سال دشوار» و پیشنهاد بازگشت او را دادم، خوشحالکننده بود. هنوز با توجّه به کارشکنیهای احتمالی، کسی مانند روحانی را «مفیدتر» میدانم ولی او نمیتوانست حریف احمدینژاد شود. خوشحالم که تلاشهای کوچک کسانی مثل من و پروراندن ایدهی بازگشت خاتمی- در حالیکه او آن اوایل از نیامدن قطعی خود میگفت- به نتیجهای رسید. پیشبینی من در دشوار بودن این دوسال درست بود و وقایع زیادی رخ داد تا بخت آمدن او را به کمترین حد برساند که جریان ایتالیا کوچکترین ِآن بود.
فضای تازهی امروز باعث شد که به مطالب نقنویسان سینمای ایران با اعصاب آسودهتر نگاه کنم؛ حمله به افراد، رسانههای نوشتاری و سایتها را آخرین تقّلا و چانهانداختن چهارسال نکبتبار و در حال نزع ببینم و فراموش کنم که به عنوان یک وبنویس، چه جوّ بیمنطق و اخلاقی را برای نوشتن برگزیدهام. احتمالاً خاتمی ابتدا تضمین لازم را از شخص اوّل مملکت گرفته تا خروس بیمحلّی- مثلاً از شورای نگهبان- بیجهت آواز مخالف سر ندهد. اگر اتّفاق عجیب و غریبی نیفتد باید خاتمی را برندهی نهایی انتخابات سال آینده دانست. فکر میکنم اگر احتمال تجدیدی یا مردودی نباشد، شاگرد مدرسه حتّی درسش را بهتر میخواند و میفهمد؛ این چند ماه نیز مجالی است برای بازبینی آن هشت سال و این چهار سال. مشکلات این چند ماهه از یک سال و چندماه گذشته حتماً بیشتر خواهد بود؛ این را هم از مصاحبهی محمّد یزدی در شبکهی یک میشد فهمید که هرچه خواست به اصلاحطلبان گفت و اینکه مردم آنها را کنار گذاشتند و...؛ و هم از صفحهی اوّل روزنامهی اعتماد ملّی که به درج یک خبر کوچک از آمدن خاتمی بسنده کرده است.
موضوع برای نوشتن خیلی زیاد است. سیاست این اواخر دلم را زده بود؛ نه خود ِسیاست بلکه یأس ناشی از فضای سیاسی. حالا که باز جوانهی امید سرزده، میتوان آسودهتر از ایران و آیندهی آن و جهان فردا نوشت. تلاش میکنم دستکم هفتهای یک بار چیزی بنویسم و به پیشواز انتخابات سال آینده بروم. انتخاباتی که چهار سال پیش در نبود رسانههای مؤثّری چون اینترنت و شبکههای حرفهای ماهوارهای یک غافلگیری بود، حالا با آگاهی و چشمان باز توأم خواهد بود. یک خبر خوب را با پُرنویسی خراب نمیکنند و من هم فعلاً به همین بسنده میکنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.