یا: ببین از روی دست کی تقلّب میکنی
آثار هنری و دانشی در خلأ و به صورت ابتدایی آفریده نمیشوند بلکه ناظر به آثار پیش از خودند. هر شعری به گونهای دربارهی تمام اشعار پیش از خود و هر داستانی دربارهی همهی داستانهای پیش از خود و هر فیلمی دربارهی همهی فیلمهای پیش از خود نیز هست. تقسیم بندیاریژینال یا اقتباسی در موسیقی، فیلمنامه و مانند آن، نسبی است. کسانی که اهل بخیه باشند میداند که- با کمی تسامح- فیلمنامهی اریژینال همان فیلمنامهی اقتباسی است که توانسته آثار اقتباس را پنهان کند یا از بین ببرد وگرنه - اگر نگویم همه- بسیاری از داستانها و شعرها و فیلمها از یک تصویر یا حتّی کلمهی وامگرفته آغاز شدهاند و بعد لباسی برای آن دکمه دوخته شده است.
برای همین است که اقتباس از روی آثار بزرگ به تولید آثار ضعیفتری میانجامد؛ چون – مثلاً- رمانهای بزرگ آنقدر قدرتمندند که نمیگذارند کسی چیزی از آنان کم کند یا به آن بیفزاید. به عنوان یک کلّ متشکّل آنقدر سازوار و دقیق پردازش شدهاند که هر تصرّفی در آنها به ناقص شدن کار اقتباسی خواهد انجامید. این خصوصیّت در آثار متوسّط نیست و برای همین است که هیچکاک و کوبریک با الهام از داستانهایی عادی، فیلمهای بزرگ ساختهاند ولی به زحمت میتوام رمان ارزشمندی یافت که به ساخت فیلمی درخور انجامیده باشد. در ایران نیز داریوش مهرجویی استاد اینگونه اقتباسهاست؛ فیلم لیلا فیلمی خوب و تأویلپذیر- بسی بیش از زنی که برای شویش دنبال همسر میگردد- از کار درآمد ولی چه کسی داستان مهناز انصاریان را به خاطر دارد؟ اقتباس یا تأثیرپذیری یا بازسازی یک فیلم از روی یک فیلم دیگر هم همین حکم را دارد.
« قتل عادلانه» تلاش کرده که شانه به شانهی «مخمصه» بساید. دو بازیگر آن فیلم را برگزیده و جای خوب و بد و قاتل و مقتول را هم عوض کرده است. داستان به گونهای حساب شده نوشته شده تا آن پایان اسطورهای را دوباره بازسازد ولی این محاسبات خوب جواب نمیدهد. آن فضای استثنایی، شخصیّتپردازی دقیق فیلم، گفتوگوها و پایان فیلم تازگی و بدعتی داشت که در این فیلم مشاهده نمیشود. وجود رابطهی عاطفی تبهکار فیلم و رهاکردن آن دختر در اتوموبیل برای نجات خود، یکی از بیشمار جزئیّاتی است که آن فیلم را فیلم کرد ولی اینجا خطّ اصلی داستان جز تلاشی برای فریب تماشاگر جلوه نمیکند. شخصیّتهای مکمّل آن فیلم و روابطشان با دیگران، تاروپودی از ارجاعها و پیوندها میساخت که نقش داستان بر آن جلوهی دیگری مییافت ولی اینجا بازیگران فرعی نمیتوانند پابهپای بازیگران اصلی بیایند. «قتل عادلانه» دکمهاش را از روی بد لباسی انتخاب کرده است، آن لباس را جوری دوخته بودند که آن دکمه فقط به آن میخورد و روی لباس دیگر جلوهای که ندارد هیچ، آدم را مدام یاد لباس اصلی میاند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.