اگر نه پیش چشم
باری
کنار گوشمان
آفتاب را سر بریدند.
هنوزمان غریو ذبح در گوش است
و غـژّاغـژ دشنه و دندان گزمگان.
باری
کنار گوشمان
آفتاب را سر بریدند.
هنوزمان غریو ذبح در گوش است
و غـژّاغـژ دشنه و دندان گزمگان.
آفتاب را سر بریدند
و ما را دهان، درّهوار
به بهت باز مانده است؛
و به تاریکی خویش، سوگواریم
و شرم را
- چون سایهای ابدی-
در خویش میداریم!
و ما را دهان، درّهوار
به بهت باز مانده است؛
و به تاریکی خویش، سوگواریم
و شرم را
- چون سایهای ابدی-
در خویش میداریم!
درّههامان را،عقوبت ِبیآفتابی، بس.
علی موسوی گرمارودی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.