یکی از توجیههای کسانی که امیدبستن به خاتمی را نادرست میدانند این است:« حاکمیّت ایران که برای بقای خود نیاز به تأیید مردم (حضور در صحنه) دارد، با قراردادن کسی مانند خاتمی در کنار فردی مانند احمدینژاد اینگونه وانمود میکند که برای فرار از احمدینژاد( گزینهی بدتر) راهی به جز روی آوردن به کسی مانند خاتمی( گزینهی بد) نیست. مردم نیز با پذیرفتن این استدلال نادرست، به صندوقهای رأی هجوم میآورند و با پرشور کردن انتخابات باعث دوام نظام میشوند و این دور همچنان ادامه خواهد داشت»
این استدلال چند فرض دارد که برخی از آنها را جداجدا برمیرسم:
1. حاکمیّت ایران قدرتی قاهر و یکدست است.
چنین چیزی برای کسانی که سالها در کوران اخبار و مسائل داخلی ایران باشد ناپذیرفتنی است. یکدست کردن جمهوری اسلامی با کمی تخیّل شاعرانه و به کارگیری صنعت تشخیص، یکی از ویژگیهای اپوزیسیون خارجنشین( عمدهً به شکل نوشتاری ج . ا) است. اگر قرار باشد نمادی برای جمهوری اسلامی درنظر بگیریم، لابد رهبر ایران خواهد بود. او در انتخابات گذشته باقر قالیباف را به حضور در انتخابات ملزم کرد ولی علیرغم تصریح قالیباف و سرلشکر فیروزآبادی در آخرین روزهای پیش از رأیگیری به این امر و فعّالیّت مجتبی خامنهای به حمایت از او، نتوانست رأی بیاورد. این چه قدرت مطلقی است که نتوانست نامزد مورد نظر خود را به کرسی ریاست جمهوری برساند؟ در طول دوران ریاست احمدینژاد هم او کارهای زیادی خلاف نظر رهبر کرد، از نامهنگاری به رئیسجمهور آمریکا تا تعویق در اجرایی کردن اصل 44 قانون اساسی.
چنین چیزی برای کسانی که سالها در کوران اخبار و مسائل داخلی ایران باشد ناپذیرفتنی است. یکدست کردن جمهوری اسلامی با کمی تخیّل شاعرانه و به کارگیری صنعت تشخیص، یکی از ویژگیهای اپوزیسیون خارجنشین( عمدهً به شکل نوشتاری ج . ا) است. اگر قرار باشد نمادی برای جمهوری اسلامی درنظر بگیریم، لابد رهبر ایران خواهد بود. او در انتخابات گذشته باقر قالیباف را به حضور در انتخابات ملزم کرد ولی علیرغم تصریح قالیباف و سرلشکر فیروزآبادی در آخرین روزهای پیش از رأیگیری به این امر و فعّالیّت مجتبی خامنهای به حمایت از او، نتوانست رأی بیاورد. این چه قدرت مطلقی است که نتوانست نامزد مورد نظر خود را به کرسی ریاست جمهوری برساند؟ در طول دوران ریاست احمدینژاد هم او کارهای زیادی خلاف نظر رهبر کرد، از نامهنگاری به رئیسجمهور آمریکا تا تعویق در اجرایی کردن اصل 44 قانون اساسی.
2. حاکمیّت ایران، احمدینژاد را به قدرت رساند.
از بند گذشته معلوم میشود که چنین چیزی نبوده است و خواست رهبر با خواست کسی مانند جنّتی تفاوت داشته است. با دیدن حمایتکنندگان از لاریجانی، معین، هاشمی و کرّوبی، فهرستی از افراد و گروههای قدرتمند جمهوری اسلامی مشاهده میشود که به نامزدهای متفاوتی تمایل دارند. در ادامهی بند بالا میافزایم که حاکمیّت ایران تک بعدی و یکدست نیست و بسیاری گروهها، مرجعها و افراد در شکلدهی به آن دخیل هستند. غفلت از این مسئله هرگونه تحلیل شرایط داخلی ایران را از دید من ناممکن میکند.
از بند گذشته معلوم میشود که چنین چیزی نبوده است و خواست رهبر با خواست کسی مانند جنّتی تفاوت داشته است. با دیدن حمایتکنندگان از لاریجانی، معین، هاشمی و کرّوبی، فهرستی از افراد و گروههای قدرتمند جمهوری اسلامی مشاهده میشود که به نامزدهای متفاوتی تمایل دارند. در ادامهی بند بالا میافزایم که حاکمیّت ایران تک بعدی و یکدست نیست و بسیاری گروهها، مرجعها و افراد در شکلدهی به آن دخیل هستند. غفلت از این مسئله هرگونه تحلیل شرایط داخلی ایران را از دید من ناممکن میکند.
3. حاکمیّت ایران، تنها راه کشاندن مردم به صندوقهای رأی را قراردادن بد در برابر بدتر میداند.
انتخابات گذشتهی مجلس نادرستی این فرض را ثابت میکند. این انتخابات برگزار شد و آمار حضور مردم چندان کم هم نبود در حالیکه تمام نامزدهای اصلاحطلب به طرزی مضحک قلع و قمع شده بودند و دامنهی ردّ صلاحیّتها، افراد بسیار معتدل را نیز در برگرفت ولی حضور رأی دهندگان سنّتی، تبلیغات فراوان صداوسیما و چند عامل دیگر باعث شد که باز هم تعداد شرکتکنندگان زیاد باشد. وقتی میتوان بدون توسّل به استدلال« بد و بدتر» انتخاباتی با رأیدهندگان زیاد داشت، چه احتیاجی به تحمّل خاتمی است؟ انتخابات برگزار میشود و کسی مانند پورمحمّدی یا احمدینژاد یا هرکس دیگر رئیسجمهور میشود. با رأی کم یا زیاد، در مرحلهی اوّل یا دوّم.
انتخابات گذشتهی مجلس نادرستی این فرض را ثابت میکند. این انتخابات برگزار شد و آمار حضور مردم چندان کم هم نبود در حالیکه تمام نامزدهای اصلاحطلب به طرزی مضحک قلع و قمع شده بودند و دامنهی ردّ صلاحیّتها، افراد بسیار معتدل را نیز در برگرفت ولی حضور رأی دهندگان سنّتی، تبلیغات فراوان صداوسیما و چند عامل دیگر باعث شد که باز هم تعداد شرکتکنندگان زیاد باشد. وقتی میتوان بدون توسّل به استدلال« بد و بدتر» انتخاباتی با رأیدهندگان زیاد داشت، چه احتیاجی به تحمّل خاتمی است؟ انتخابات برگزار میشود و کسی مانند پورمحمّدی یا احمدینژاد یا هرکس دیگر رئیسجمهور میشود. با رأی کم یا زیاد، در مرحلهی اوّل یا دوّم.
4. از دید حاکمیّت مردم معتقدند که خاتمی گزینهی بد است.
نه همهی حاکمیّت چنین معتقد است و نه بسیاری از مردم. اگر خاتمی گزینهی بد بود، برای پیروزی او پایکوبی و شادمانی به پا نمیشد و دیدیم که با اعلام رأی بیست میلیونی او ایران چه فضایی داشت. در دور دوّم ریاست جمهوری خاتمی، او رقیب قدری نداشت تا «بدتر» باشد و تعداد رأی دهندگان نیز کمتر از دور اوّل بود ولی باز خاتمی دو میلیون رأی بیشتر آورد. در دوران پس از ریاست جمهوری، خاتمی در دانشگاه یا میان حضور نخبگان و هنرمندان جایگاه ویژهای داشت و همه جا از روی به گرمی استقبال میشد؛ آنجا که دیگر بحث « بد و بدتر» نبود. بعضی مانند محمّد یزدی یا جنّتی شاید معتقد باشند که مردم با اصلاحطلبان نیستند ولی بلافاصله میافزایند که:« مردم آنها را کنار گذشتند» که اشاره به انتخابات ریاست جمهوری است. به نظر من این گفتهی یزدی و جنّتی با عملکردشان یکی نیست و بیشتر شعاری است چون خود وجود مسألهی ردّ صلاحیّت، دلیل است که اعضای شورای نگهبان از محبوبیّت عدّهای آگاهند و میدانند که با آمدن آنها اعضای فعلی مجلس، امکان پیروزی نخواهند داشت، پس آنان را ردّ صلاحیّت میکنند. آنها اگر واقعاً یقین داشتند که مردم با اصلاحطلبان نیستند، آنها را تأیید میکردند تا هم پز آزادی سیاسی داده باشند و هم با رأینیاوردن آنها به مقصود خود برسند و نیازی هم تحمّل عواقب سیاسی ردّ صلاحیّتها نباشد ولی دیدیم که همان معین نیز ابتدا- بدون کوچکترین دلیلی- ردّ صلاحیّت شد.
نه همهی حاکمیّت چنین معتقد است و نه بسیاری از مردم. اگر خاتمی گزینهی بد بود، برای پیروزی او پایکوبی و شادمانی به پا نمیشد و دیدیم که با اعلام رأی بیست میلیونی او ایران چه فضایی داشت. در دور دوّم ریاست جمهوری خاتمی، او رقیب قدری نداشت تا «بدتر» باشد و تعداد رأی دهندگان نیز کمتر از دور اوّل بود ولی باز خاتمی دو میلیون رأی بیشتر آورد. در دوران پس از ریاست جمهوری، خاتمی در دانشگاه یا میان حضور نخبگان و هنرمندان جایگاه ویژهای داشت و همه جا از روی به گرمی استقبال میشد؛ آنجا که دیگر بحث « بد و بدتر» نبود. بعضی مانند محمّد یزدی یا جنّتی شاید معتقد باشند که مردم با اصلاحطلبان نیستند ولی بلافاصله میافزایند که:« مردم آنها را کنار گذشتند» که اشاره به انتخابات ریاست جمهوری است. به نظر من این گفتهی یزدی و جنّتی با عملکردشان یکی نیست و بیشتر شعاری است چون خود وجود مسألهی ردّ صلاحیّت، دلیل است که اعضای شورای نگهبان از محبوبیّت عدّهای آگاهند و میدانند که با آمدن آنها اعضای فعلی مجلس، امکان پیروزی نخواهند داشت، پس آنان را ردّ صلاحیّت میکنند. آنها اگر واقعاً یقین داشتند که مردم با اصلاحطلبان نیستند، آنها را تأیید میکردند تا هم پز آزادی سیاسی داده باشند و هم با رأینیاوردن آنها به مقصود خود برسند و نیازی هم تحمّل عواقب سیاسی ردّ صلاحیّتها نباشد ولی دیدیم که همان معین نیز ابتدا- بدون کوچکترین دلیلی- ردّ صلاحیّت شد.
5. مردم ایران ملزم- یا معتقد- به انتخاب میان بد و بدتر هستند.
جدا از شایعات و واقعیّات پراکندهای که از الزام به شرکت در انتخابات شنیدهایم، تا کنون خبر موثّقی از واهمهی مردم از شرکتنکردن به دلیل نظارت حاکمان نشنیدهام و برخوردهای موردی هم عام نیست. توجّه داشته باشیم که شرکت در انتخابات و مهرخوردن شناسنامه با دادن رأی باطل یا سفید هم امکانپذیر است و نیازی به انتخاب یک گزینه نیست. گرفتن ردّ افرادی که رأی باطل یا سفید دادهاند هم به نظر من نیاز به قوّهی تخیّل قوی دارد. پس میتوان در انتخابات شرکت نکرد یا شرکت کرد و رأی سفید یا باطل داد.
تمایل نداشتن بسیاری از مردم به احمدینژاد هم چیزی است و اینکه او را« بدترین» بدانند چیز دیگر؛ بسیاری از ما جوّ غالب بر محیط زندگی، کار یا خانواده، محیطی محدود یا خواست خود را به تمام اجتماع سرایت میدهیم. آنچه راجع به تفاوت روحانی و خاتمی هم گفتم این نبود که روحانی از خاتمی برتر است، بلکه گفتم چون حسّاسیّت کمتری روی او هست و اطرافیان خاتمی را هم ندارد، بهتر میتواند کارها را پیش ببرد ولی حریف احمدینژاد نخواهد شد. به جز خاتمی نامزدهای دیگر هم هستند و اینگونه نیست که انتخابات دوقطبی باشد؛ بسیاری از کسانی که از احمدینژاد خوششان نمیآید میتوانند به«بد»های دیگر- در فرض مستدل- رأی بدهند، پس خاتمی تنها«بد» نخواهد بود. فراموش نکنیم که این استدلال یکبار به سختی به شکست انجامید و آن هم جایی بود که میگفتند در انتخابات گذشته، احمدینژاد و هاشمی رفسنجانی را به دور بعد بردهاند تا با استفاده از مقایسهی هاشمی( گزینهی بد) در مقابل احمدینژاد( گزینهی بدتر)، موجبات پیروزی او را فراهم کنند که دیدیم چه شد.
جدا از شایعات و واقعیّات پراکندهای که از الزام به شرکت در انتخابات شنیدهایم، تا کنون خبر موثّقی از واهمهی مردم از شرکتنکردن به دلیل نظارت حاکمان نشنیدهام و برخوردهای موردی هم عام نیست. توجّه داشته باشیم که شرکت در انتخابات و مهرخوردن شناسنامه با دادن رأی باطل یا سفید هم امکانپذیر است و نیازی به انتخاب یک گزینه نیست. گرفتن ردّ افرادی که رأی باطل یا سفید دادهاند هم به نظر من نیاز به قوّهی تخیّل قوی دارد. پس میتوان در انتخابات شرکت نکرد یا شرکت کرد و رأی سفید یا باطل داد.
تمایل نداشتن بسیاری از مردم به احمدینژاد هم چیزی است و اینکه او را« بدترین» بدانند چیز دیگر؛ بسیاری از ما جوّ غالب بر محیط زندگی، کار یا خانواده، محیطی محدود یا خواست خود را به تمام اجتماع سرایت میدهیم. آنچه راجع به تفاوت روحانی و خاتمی هم گفتم این نبود که روحانی از خاتمی برتر است، بلکه گفتم چون حسّاسیّت کمتری روی او هست و اطرافیان خاتمی را هم ندارد، بهتر میتواند کارها را پیش ببرد ولی حریف احمدینژاد نخواهد شد. به جز خاتمی نامزدهای دیگر هم هستند و اینگونه نیست که انتخابات دوقطبی باشد؛ بسیاری از کسانی که از احمدینژاد خوششان نمیآید میتوانند به«بد»های دیگر- در فرض مستدل- رأی بدهند، پس خاتمی تنها«بد» نخواهد بود. فراموش نکنیم که این استدلال یکبار به سختی به شکست انجامید و آن هم جایی بود که میگفتند در انتخابات گذشته، احمدینژاد و هاشمی رفسنجانی را به دور بعد بردهاند تا با استفاده از مقایسهی هاشمی( گزینهی بد) در مقابل احمدینژاد( گزینهی بدتر)، موجبات پیروزی او را فراهم کنند که دیدیم چه شد.
استدلال بالا پیشفرضهای دیگری نیز دارد مانند اینکه تنها راه بهبودی وضع ایران، رهایی از دست نظام فعلی است و نباید با تأیید امثال خاتمی، کلّ نظام را تأیید کرد که به این پیشفرض- و دیگر پیشفرضها- به دلیل نادرستی و دور بودن از واقعیّت اجتماعی ایران کنونی، نمیپردازم. عجب از کسانی که وقتی از انقلاب 57 سخن میگویند، دلایل نفی انقلاب را از متفکّران سیاسی غربی نقل میکنند و از درستی اصلاح میگویند ولی همین قاعده را دربارهی آیندهی ایران لحاظ نمیکنند و سخنانشان رنگ و بوی انقلابی دیگر دارد. داستان انتخابات مجلس با انتخابات ریاست جمهوری متفاوت است. آنجا کمترین امکان انتخاب نبود و من شخصاً از شرکتنکردن حمایت کردم، نه به منظور عملی سیاسی( چون اجماعی بر این کار نبود و دیدیم که انتخابات به هرحال با رأیدهندگان زیاد برگزار شد) بلکه به عنوان عملی فردی که آدم بتواند لااقل نزد وجدان خود در مقابل پشتکردن عدّهای به آرمانهای انقلاب سی سال پیش که ایران را برای همهی ایرانیان میخواست، شرمسار نباشد. در انتخابات ریاست جمهوری با انتخاب یک نفر میتوان کلّ دولت و قوّهی مجریه را برگزید و این چیز کمی نیست. به اینکه «آیا خاتمی گزینهی مناسبی است؟» یا« در گذشته مگر چه کرده است؟» نیز بعداً میپردازم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.