۷ فروردين ۱۳۸۸
کنارکشیدن سیّد محمّد خاتمی میتواند مانند شکست از عربستان باشد: بیمدهنده و مفید. اگر این شکست نبود ما باید همچنان لاتبازی یک بازیکن بیش از حد بزرگشده که حدّش را فراموش کرده و خود را به اشتباه در اختیار یک تیم سیاسی قرار داده بود تحمّل میکردیم تا اندک انتقادی را با زبانی تند و گزنده جواب دهد و لابهلای رسیدن به پروژههای اقتصادی خود، تیم ملّی ایران را هم به خاک سیاه بنشاند.
خاتمی اگر میآمد بهترین جایگزین برای رفتن احمدینژاد بود و آخرین تلاش امثال من برای اعتراف نکردن به بنبست مطلق سیاسی در ایران واینکه اگر قرار است اتّفاقی بیفتد از راه صندوقهای رأی است و انفعال فایدهای برای هیچ کس ندارد. با انصراف او که آمیزهای از دلیل ( یکدستکردن اردوگاه اصلاحطلبان) و علّت ( بدقولی میرحسین) بود- و نامعلوم بودن قطعی بازگشت نکردن او- میتوان به امید این بود که وی بتواند نقش خود را در اصلاح- گیرم جزئی امور- در ایران ایفا کند. به گمان من خاتمی را نمیتوان به زندان انداخت، پس میتواند با آزادی بیشتری به کارهایی بپردازد که پیش از این نمیشد. برای مثال او که زمانی اجازهی عکس مشترک گرفتن با بیل کلینتون نیافت، حالا چرا نتواند با اوباما دیدار کند؟ برای این پرسش که« اگر میخواست در این چهارسال چنین کرده بود» نیز جواب خاصّی ندارم مگر در نظر گرفتن اینکه با رفتن بوش اوضاع جهان رو به دگرگونی میرود و خود خاتمی نیز به هرحال باید از گذشته درس بگیرد و روش خود را تغییر بدهد.
خاتمی الآن بنیاد و سایت مستقل دارد و خیل جوانان هوادار نیز با اویند؛ پس دلیلی برای واکنشنشانندادن به اتّفاقهایی که رویهی ناپسند قدرت در ایران است، ندارد. چرا نباید یک «مرد» در این ولایت پیدا شود که به جنازههای جوانی که از زندانها بیرون میآید عکسالعملی نشان دهد؟ چه در عمل به اسلام و نصیحت ائمّهی مسلمین و چه پایبندی به دموکراسیخواهی و آزادیطلبی، اعتراض به از دست رفتن جان انسانها کمترین کاری است که یک نفر ملتزم به اینها باید انجام دهد.
کاستیها کم نیست: نبود آزادی بیان، سخنان اربابوار افراد انتصابی و خطبهخوانان با مردم به مثابهی رعیّت، نبود عدالت قضایی، تحمیل دین به عنوان یک امر اجباری، حرمت نداشتن اهل هنر و دانش، قدردیدن چاکران و مخلصان و برقرار بودن منطق خودی و غیرخودی، دخالت در حریم خصوصی افراد، ناکارایی سیستم آموزش و مدیریّت و نبود شایستهسالاری در این دو ساختار، ارائهی چهرهای تیره و ستیزهجو از ایران به جهان ، دخالت بیجا در بعضی امور خارج از مرزها، رعایت نکردن حدّ اقل حقوق بیمذهبان و اقلیّتها و پیروان مذاهبی که در قانون اساسی به رسمیّت شناخته شدهاند یا نشدهاند، نبود تساوی جنسی و نگاه به زن به عنوان جنس دوّم، از بین رفتن حقّ انتخاب با دخالت شورای نگهبان و بسیاری مسائل دیگر که ریشه در مشکلاتی تاریخی دارد که در سه دههی اخیر تسلّط نگاه فقیهانه بر باطن دیانت و کشور نیز به نحو فزایندهای به آن دامن زده است.
جایی دیدم که کسی با خوشحالی از بازنشستگی سیاسی خاتمی نوشته بود؛ خاتمی اگر احساس وظیفه میکند، چرا فقط باید در مرحلهی عمل سیاسی باشد، او به نحو نظری- عملی نیز میتواند در پوشش بنیاد باران و حمایت حامیان جوان خود یک فعّال اجتماعی باشد و ناراستیها را با صدای بلند بگوید و از مسؤولان توضیح بخواهد. در گلچین دیروز لینک مطلبی را گذاشتم که دربارهی حدیثی از امام سجّاد راجع به ابتلای یعقوب نبی به بلا و مصیبت بود. آن حدیث میگفت که سائلی به در خانهی پیامبر خدا آمد ولی به او غذایی داده نشد در حالیکه گوسفندی را ذبح کرده بودند و همه سیر خوردند و غذا زیاد هم آمد ولی آن فقیر ناامید و گرسنه از در آن خانه برگشت. ماجرای یوسف و بلایی که بر آن خانواده نازل شد به جهت آن بیاعتنایی بود. ما که پیامبر نیستیم ولی از دست رفتن جان یک بیگناه نیز از درد گرسنگی بسیار عظیمتر است. در کتاب آسمانی کدام دین نوشته شده است که هرکس یک نفر را کشت، مانند آن است که تمام مردم را کشته است؟ در احادیث پیامبر کدام دین آمده که اگر کسی صدای تظلّم برادر مؤمنش را شنید و بیتفاوت ماند، مؤمن نیست؟ من و شما و هر کس دیگر در قبال این مصیبتها اگر خاموش بنشینیم آیا گناهکار نیستیم؟ یک بار نوشتم که حکومت اسلامی آمد که عدالت را برقرار سازد و حالا نمیتوان از اجرای فلان حکم عادلانه به دلیل آنکه به «نظام» و آبرویش لطمه میزند چشم پوشید چون نقض غرض است و دور پیش میآید. خاتمی بهتر است حالا که دیگر برای حضور در انتخابات احساس تکلیف نمیکند، برای دادخواهی، آزادیطلبی و تقیّد به اسلامی که دین دوستی و مهر و عدالت است، احساس تکلیف کند تا دستکم نامش در زمرهی بیتفاوتان ثبت نشود؛ هم در دفتر تاریخ و دادگاه وجدان آیندگان و هم در نامهی اعمال و حضور در پیشگاه حقیقتی که هر دینداری معتقد است روزی زمانش فراخواهد رسید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.