رفته بودم دیدن اهل قبور عاشقـم شد پیرمرد مردهشور
پای او شل بود و دندانی نداشت چشمهایش چپ دقیقاً نیمهکور
روی هر قبری نشستم دیدمش بـا ولـع آمـد جـلـو آن لنـدهـور
گفت ۷۲ ساله روز و شب مـیکنـم از توی قبرسـتان عبـور
بودهام امّا مجرّد تا به حال شاید از روی غرض یا از غرور
دیدمت کلّی پسندیدم تو را تو دری، من تختهای بسیار جور
سکّه چون ارزش ندارد توی قبر مهریهت یک لا کفن، یک دانه گور
هفت تا میّت بشویم رایگان از فک و فامیلتان، نزدیک و دور
شیربهایت میشود با نرخ روز سـدر و کافور و کفن، قدر وفور
چون تفاهم هم مهماست این وسط میتوانی، مردهای را هم بشور
تازه گاهی راحتی از پخت و پز جمعهشبهـا مـیرسـد کلّی نذور
گر جوابت مثبت است افتادهای هفت شب جشن و عروسی و سرور
من بله گفتم به او با یک دلیل چون که شوهر گیر میآید به زور
یک عدد خرما دهان من گذاشت با کفن روی سرم انداخت تور
اشهدی خواند و همانجا روی قبر عقد کرد آخر مرا آن مردهشور
پای او شل بود و دندانی نداشت چشمهایش چپ دقیقاً نیمهکور
روی هر قبری نشستم دیدمش بـا ولـع آمـد جـلـو آن لنـدهـور
گفت ۷۲ ساله روز و شب مـیکنـم از توی قبرسـتان عبـور
بودهام امّا مجرّد تا به حال شاید از روی غرض یا از غرور
دیدمت کلّی پسندیدم تو را تو دری، من تختهای بسیار جور
سکّه چون ارزش ندارد توی قبر مهریهت یک لا کفن، یک دانه گور
هفت تا میّت بشویم رایگان از فک و فامیلتان، نزدیک و دور
شیربهایت میشود با نرخ روز سـدر و کافور و کفن، قدر وفور
چون تفاهم هم مهماست این وسط میتوانی، مردهای را هم بشور
تازه گاهی راحتی از پخت و پز جمعهشبهـا مـیرسـد کلّی نذور
گر جوابت مثبت است افتادهای هفت شب جشن و عروسی و سرور
من بله گفتم به او با یک دلیل چون که شوهر گیر میآید به زور
یک عدد خرما دهان من گذاشت با کفن روی سرم انداخت تور
اشهدی خواند و همانجا روی قبر عقد کرد آخر مرا آن مردهشور
معصومه پاکروان- چلچراغ شماره ۳۴۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.