در روزهای اخیر نقش رسانههای نامجاز از دید حاکمان ایران در اطّلاعرسانی حرف اوّل را میزد. وقتی رادیو تلویزیون رسمی بسیار طرفدارانه عمل میکرد و پیامک و تلفنهای همراه هم کاملاً یا نیمه قطع بودند، وبلاگها و سایتهای فیلترشده و رادیو تلویزیونهای خارج از ایران نقش اوّل را داشتند. در این میان اینترنت چه از جهت خبر، چه تحلیل یا عکس و فیلم دیگران را تغذیه میکرد چون امکان حضور خبرنگاران خارجی در ایران و در وسط کارزار وجود نداشت یا مهارشده بود.
امّا به نظرم باری که بر دوش جوانان و وبلاگهایشان گذاشته شد، بسیار بیش از ظرفیّت آنها بود گرچه آنان نیز کم نگذاشتند و نمیگذارند ولی کمبود یک تلویزیون مختصّ اصلاحطلبان بسیار احساس میشود. بسیاری از منتقدان حکومت ایران به دلایلی حاضر به سخن گفتن با بیبیسی یا دیگر رسانههای فارسی کشورهای دیگر نیستند پس ما رسانهای خاص متعّلق به جنبش اصلاحطلبی به معنای وسیع آن نیاز داریم. اصلاحطلبان، یعنی کسانی که هنوز به دنبال تغییر نامسالمتآمیز نیستند و امید دارند که مردم بتوانند حاکمان را به جبر هم که شده به پذیرش خواستههای خود وادار کنند. انتخابات آزاد، قوانین همخوان با زمان و بازبینی و اصلاح گذشته فقط از راه مسالمتآمیز ممکن میشود.
محسن مخملباف در روزهای اخیر نقش زیادی در اطّلاعرسانی به اروپاییان و جهان خارج داشته است و با حضور در پارلمان اروپا به همراه مرجان ساتراپی گزارش مفصّلی از روند تغییر آرای مردم ارائه کرد. اینکه وی پس از مدّتها باز به عنوان یک ایرانی در حرکتی همسو با هموطنان خود همراه شده است، بسیار شایان تقدیر است ولی امثال وی باید به فکر راه انداختن یک تلویزیون ماهوارهای قوی در بهترین جای ممکن باشند تا مردم بتوانند بیواسطه اخبار را دریافت کنند. شایعات و خبرها فقط تا مدّتی شور و هیجان تولید میکند. این شور و هیجان، تند امّا کمعمر خواهد بود. فروغ دانایی بهتر است آرام ولی پایدار باشد و این با تحلیل و تفسیر ممکن است. مردم و جوانان باید در درجهی اوّل بدانند که در سی سال پیش چه گذشته و چطور تاریخ جعلی انقلاب در مدارس و رسانههای رسمی به آنها تحویل میشود. نقش افراد را در بهبود یا تحریف آرمانها بشناسند تا نقاب از روی چهرههای عوامفریب به کنار رود. اینها به کنار، همه چیز سیاست نیست؛ قسمت عمدهای از هنر و اندیشهی ایرانی از موسیقی و ادبیات گرفته تا سینما و تآتر غیرمجاز و ممنوع است. حضور زنان یا طرح موضوعهایی خاص ممکن نیست ولی خارج از ایران هنرمندان و اندیشمندان بسیاری هستند که به آنچه علاقه دارند میپردازند و این حق را دارند که با مردم خود در ارتباط باشند. آنان با کمال میل با چنین رسانهای همکاری خواهند کرد.
از طرفی کوچک شدن وسایل نوین دریافت امواج ماهوارهای( البتّه دیشهای وارداتی) نصب آن را در هر خانهای ممکن میکند و استتار آن بسیار ساده است و از طرف دیگر محذوریّت ارسال برنامه به خارج از دو جنبه برداشته میشود. هم کسانی که این تلویزیون را راه میاندازند اگر ساکن خارج باشند، دیگر مشکل سفر به خارج و آن ماجراهایی را که بر سر راهاندازی تلویزیون صبا دیدیم ندارند و از طرفی با اینترنت نیز میتوان هر گزارش و برنامهای را به راحتی ارسال کرد.
کسی باید به مخملباف یا شخصی مانند او نیاز فوری به چنین اقدامی را یادآوری کند. فراموش نکنیم که اصلاحطلبان خرج گزافی را برای تبلیغات ریاست جمهوری و پیش از آن متحمّل شدهاند، آنان باید بدانند راهاندازی چنین تلویزیونی ارزش پول خرج کردن را دارد و البتّه این رسانه بعداً خواهد توانست درآمدزایی مناسبی داشته باشد و روی پای خود بایستد. چه خوب است که فقط پیش روی خود را نگاه نکنیم و یاد بگیریم که برنامهریزی بلندمدّت هم داشته باشیم. مهمترین امر برای چنین برنامهریزیی داشتن یک رسانهی مستقل و قدرتمند است که بتواند اطّلاعات را به تمام خانههای ایران (مذهبی و غیرمذهبی، سیاسی و غیرسیاسی) وارد کند و طبعاً نباید سروشکلی داشته باشد که برای قشر بزرگی از مردم ایجاد دافعه کند، هرچند به هرحال بعضی ناراضی خواهند بود. شایعهی راهاندازی چنین رسانهای، لرزه بر اندام انحصارطلبان ایران خواهند انداخت و از هر راهی برای مقابله با آن استفاده خواهند کرد. پی گیری این فکر از طرح پیشنهادهایی مانند تحریم تلویزیون ایران و مانند آن (گرچه میشود روی این ایده هم کار کرد) بسیار لازمتر است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.