بخشهای دیگر این کتاب به طرح مباحثی آشنا مانند تفاوت توحید قرآنی با توحید فلسفی یا معاد قرآنی با معاد فلسفی و مباحثی از این دست اختصاص دارد. نگاهی کوتاه به عنوان کتاب و این بخشها متوجّه سادهترین نوع مغالطهی این نوع نگاه خواهیم شد. «فلسفه از منظر قرآن و عترت» یا «تفاوت برداشت نصیری از فلسفه با برداشت نصیری از قرآن و عترت»؟ فیلسوفان اسلامی خود بزرگترین مفسّران آن نیز بودهاند، طبعاً آنان بین تلاشهای عقلانی خود و آنچه از قرآن میفهمیدند منافاتی نمیدیدند. اگر از ابتدا بنا را بر این بگذاریم که دو نوع توحید یا معاد داریم، یکی قرآنی و دیگری فلسفی که دیگر محکوم کردن فلسفه، زحمت زیادی نمیخواهد.
قصد من از نوشتن این ایما نگاهی کوتاه به بخش چهارم این کتاب بود و بحثی با نام« خاستگاه علم و حکمت کجاست؟». او در این بخش آشکارا از میان گفته و گوینده با اتّکا به برداشتهای خود از روایات، اولویّت را به گوینده میدهد. نصیری ابتدا نقل قولی از طباطبایی میآورد که به این پرسش چنین پاسخ میگوید:« حق حق است، هر جا که باشد و به هر طریقی که به دست آید و از هر منبعی گرفته شود، ایمان و کفر و تقوا و فسق حامل حق تأثیری در حقّانیّت آن ندارد» ( المیزان- ج۵- ص ۲۸۵) به نظرم این گفته، اوج آزادگی فکری سیّد محمّد حسین طباطبایی را نشان میدهد و کیمیاییست که به زحمت به دست میآید. من ادّعا ندارم که خود چنینم ولی لااقل تلاش کردهام چنین باشم . این اعتقاد یک جملهی ساده نیست که گفته و تکرار شود بلکه اجرای آن نیاز به تلاش طاقتفرسای ذهنی و عملی دارد. بیشتر مشکلات فکری و تعصّبات، ناشی از ناپایبندی به همین عقیده است. نصیری در ادامه دو گونه روایات که از دید او دو معنای متفاوت دارند میآورد که من نیز بخشی از آن را میآورم. برای دیدن منابع میتوان به خود کتاب از صفحهی ۱۰۷ به بعد مراجعه کرد.
گروه اوّل روایات: پیامبر اسلام: دانشآموزی بر هر مسلمانی واجب است، پس دانش را از جایگاه شایستهاش جویا شود و از اهلش برگیرید. آنکه دانش را از فرد مورد اعتمادش بیاموزد برتر از هزار رکعت نماز گزارده است. من شهر حکمتم و علی باب آن است و کسی جز از در، وارد شهر نمیشود. امام علی: ای کمیل جز از ما مگیر(علم و حکمت و اعتقادات) تا از ما باشی. امام باقر: هر آنچه( علم و معرفت) از خاندان وحی بیرون نیامده باشد، باطل و گمراهی است. امام کاظم: هرکس که ادّعای معرفت ما را دارد و به ریسمانی غیر از ما چنگ میزند، دروغ میگوید.
گروه دوّم روایات: پیامبر اسلام: حکمت را دریاب که حامل آن به تو زیانی نخواهد رساند. امام علی: حکمت را از هرکه برای تو آورد بپذیر و در گفتار بیندیش نه گوینده. حکمت گمشدهی مؤمن است ، پس حکمت را ولو از منافقان بگیر. دانش گمشدهی مؤمن است، پس آنرا برگیر گرچه در دست مشرکان باشد. . نباید از پذیرش حکمت از هر کسی که شنیدید عارتان آید. امام صادق: حکمت را از دهان دیوانگان نیز بگیرید.
نصیری گروه اوّل روایات را قویتر میبیند و در کشاکش تفسیر- و از دید من توجیه- خود آن همه تصریح به گرفتن حکمت ولو از دیوانگان و مشرکان و منافقان را نادیده میگیرد. اندکی تأمّل نشان میدهد که گروه اوّل روایات به معارف دینی نظر دارد و طبیعی است که پیشوایان یک مذهب تنها خود را بر حق بدانند و دیگران را از رجوع به دیگران نهی کنند. برای سادهکردن موضوع میگویم که برای فهم معنی لفظی قرآن باید علم نحو و بلاغت و لغت را از هر که لازم است بیاموزیم تا معنی قرآن را دریابیم. چه ایرادی دارد که علوم عقلی نیز آموخته شود تا دستمایهی فهم بهتر قرآن و روایات شود؟ علّامه طباطبایی پس از تدریس فلسفه سراغ روایات و قرآن رفت تا بگوید که به دنبال فهمی عقلی و عمیقتر از قرآن است. نصیری که ادّعا میکند فیلسوفان مسلمان چارچوبهای فکری خود را از دیگران گرفتهاند میتواند بگوید طباطبایی و صدرای شیرازی و شاگردانشان کجا خلاف قرآن و روایات گفتهاند؟ اختلاف برداشتها البتّه امری عادیست که بین همه وجود دارد.
در ادامه او به سراغ آیهی مشهور« فبشّر عبادی الّذین یستمعون القول فیتّبعون احسنه» میرود و شأن نزول آنرا میآورد که در بارهی فلان موضوع است نه آن معنای گستردهای که از آن مراد میشود. چند معنایی که امامان معصوم برای این آیه میآورند از باب ذکر مصادیق است نه انحصار معنا در آن و این خود بحثی گسترده در علم تفسیر است. روایاتی مانند« در شگفتم از کسانی که غذایی که میخورند را وارسی میکنند ولی به غذای عقل و روحشان توجّهی ندارند» هم کمکی به او نمیکند چون بحث ما در بارهی آشپز بود که آیا خوبی و بدی او در غذا دخالت دارد یا نه. همینگونه است، آیهی بشارت دادن به کسانی که از لغو اعراض میکنند. بحث ما دربارهی حکمتی است که از دیگران اخذ شود و اگر آنرا مانند شما لغو میپنداشتیم که دیگر جدالی نبود.
تلاش درافکندن طرحی نو در سیاست ایران و نفی تمام تجارب گذشته ممکن است به عرصهی عقلیّات نیز-با شعار رجوع به قرآن و عترت- برسد. شاید این تلاش نصیری – که گویا جلد دیگری با نام «عرفان از منظر قرآن و عترت» در دست نگارش دارد- فردی باشد و شاید نیز طلیعهی نوع خاصّی از مخالفت با فلسفه باشد؛ باید منتظر ماند و دید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.