شاید در این دورهی اعترافگیری هم مثل هر دورهی دیگر، کسانی که تکلیف خود را یکبار برای همیشه با این موضوع یکسره نکردهاند، با هر بار فکر کردن به آن، به یکی از دو نیمهی درون خود متمایل شوند:
نیمهی اوّل: کسانی که کار سیاسی را انتخاب میکنند پیشاپیش از خطرات آن آگاهند و میدانند که ممکن است سروکارشان در کشوری مانند ایران به زندان و انفرادی و فرایند توّابسازی بیفتد، پس باید خود را آماده کنند و با تهدید و ارعاب یا چند روز بازداشت به اعتراف و نفی کردار و پندار خود و اطرافیان خود نیفتند.
نیمهی دوّم: با توجّه به شرایط زندان و تجارب متعدّد گذشته که افرادی اعتراف کردهاند ولی پس از آزادی چیز دیگر گفتهاند و تحلیل روانی تأثیر زندان انفرادی و عملیّات شکنجهی سفید، باید به زندانیان حق داد که از جان و جسم خود با اعتراف به آنچه از آنان خواسته میشود حفاظت کنند یا حتّی ناخودآگاه تسلیم شوند. وقتی کسی از آنان این حرفها را باور نخواهد کرد، چرا با پافشاری بیهوده، سلامت روانی و جسمی خود را به خطر بیفکنند؟
فکر میکنم همهی ما این اواخر این دو برخورد را دیده باشیم، نیمهی اوّل بیشتر در مورد امیرحسین مهدوی و نیمهی دوّم بیشتر در مورد ابطحی. البتّه تفاوتی هست بین این دو اعتراف و آن هم تفاوت زمان حبس این دو نفر است ولی از طرف دیگر به تفاوت سنّی و تجربهی سیاسی این دو نفر نیز توجّه کنید. اگر مردی که گرم و سرد زندان دو رژیم سیاسی را چشیده پس از پنجاه روز اعتراف کند، جوان کمتجربه اگر در پنج روز اعتراف کند، جای شگفتی و شکایت ندارد. مهدویها هم اگر سه دههی دیگر در سیاست دوام بیاورند و چند بار زندان بروند، مقاومتر میشوند و به این راحتی پا پس نمیکشند.
به نظر من برای روشن شدن موضوع به چند نکته باید توجّه کنیم:
۱. ابتدا باید بدانیم که برگشتن از عقیده حقّ هر انسان است. فرض کنید ابطحی واقعاً در آزادی از عقاید خود برمیگشت، من از شما میپرسم: «به ما چه؟» من و شما به دلایلی فکر میکنیم که این انتخابات سالم نیست و به طریقی که توانستهایم آنرا اعلام کردهایم، حالا یک یا دو یا ده نفر از همراهان ما پشیمان شوند. آنان اختیار خود را دارند. اصلاً – این را از هواداران موسوی میپرسم- وقتی ابطحی، کرباسچی، عبدی و بسیاری دیگر از کروبی حمایت کردند، مگر در یقین شما به موسوی خللی پدید آمد؟ شما بر اساس نظر خود او را شایستهترین فرد دیدید نه به خاطر حمایت این آدم یا آن آدم. حالا هم همان است.
۲. ما تابع « گفته» هستیم نه «گوینده»، ما تابع« دلیل» هستیم نه «اعترافکننده». اگر ابطحی دلیلی قاطع بر سلامت انتخابات و ابهامات چند گانهای که به آن وارد شد، آورد آن وقت ما با شجاعت میگوییم که اشتباه کردیم و گرنه تکرار طوطیوار این جمله که «تقلّب، چند هزار یا چند صد هزار است نه یازده میلیون» دردی را دوا نمیکند.
۳. گویا کسانی که او را وادار به اعتراف کردند،« دلیل» ندارند و گرنه نیازی به این بازیها نبود، آنرا رو میکردند و قال قضیّه را میکندند. اگر چرایی قطع پیامک و تلفن همراه ناظران انتخاباتی دو نامزد اصلاحطلب، قطع تلفن ثابت مرکز گروهی که برای صیانت از آرا تشکیل شده بود و بیرون کردن نمایندگان کاندیداها از اتاق تجمیع آرای وزارت کشور جوابی داشت، در این مدّت داده میشد. هنوز من نمیدانم چرا نقل قول از مصباح برای تجویز تقلّب در انتخابات- آن هم در وزارت کشور- رد نشد( اینجا) چرا تا ساعتها آمار بدون رأی باطله اعلام میشد (اینجا) یا چرا ساعت بیست دقیقه به سهی شنبه بیست و سه خرداد، آمار بیست و چهار میلیونی احمدینژاد اعلام شد (اینجا)، چرا آمار تفصیلی صندوقها با تأخیری طولانی و ناقص اعلام شد و چرا آنقدر غلط داشت؟ چرا آمارهای غلطدار پس از غلطگیری جوانان اهل وب ، پس از مدّتی تصحیح میشد؟( به مطالب این وبلاگ پس از اعلام آمار صندوقها مراجعه کنید) این سؤالها بخش کوچکی از ابهامها پیرامون سلامت انتخابات است که به دلیل طولانی شدن مطلب از ذکر همهی آن درمیگذرم. اینها جواب میخواهد که با «حر شدن» یک یا صد نفر درست نمیشود.
۴. یکبار برای همیشه به این نتیجه برسیم و بین خود قرار بگذاریم که هر کس به زندان افتاد، حق دارد برای رهایی خود عمّاروار اعتراف کند. اگر اعتراف به شرک مجاز باشد، چرا اعتراف به انقلاب مخملی نباشد؟ در حقیقت با پذیرفتن پیشاپیش این ترفند، از آسیب رسیدن به خود و نیروهای خود جلوگیری میکنیم و نیازی هم به صرف دو ماه حبس نیست تا قدرت ارادهی خود را ثابت کنیم. چه عطریانفر و ابطحی بر سر مواضع خود بمانند و چه نمانند، آثار روانی این فشارها برای همیشه با آنان خواهد بود. این بازی بهتر است برای همیشه تمام شود.
۵. در عین حال اینجاست که میتوان قدر استقامت تمام کسانی که به زندان رفتند و سالم و سلامت بیرون آمدند را دانست. امثال گنجی- صرف نظر از دیگر عقاید یا رفتارهایشان- نشانهی شکست جبّاریّت شکنجهگران و نماد آزادگی انسانهایی هستند که پذیرفتهاند حیات چیزی جز عقیده و جهاد در راه آن نیست.
پ. ن: بازگشت به مسألهی تقلّب در انتخابات تنها به دلیل سخنان اعترافکنندگان بود و گرنه جهت اعتراضهای مدنی مدّتهاست که به سوی کلّ حاکمیّت و نقد ساختار و رفتار حاکمان برگشته است و رئیسجمهور بودن این فرد یا آن فرد، حالا دیگر دغدغهی کسی نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.