زنى را آوردند نزد عمر که آبستن بود. او اقرار کرد که زنا کرده است. عمر دستور داد که آن زن را سنگسار کنند. امام على آن زن را که براى سنگسار مىبردند، دید. او را برگرداند و به عمر گفت: تو بر او حکومت و تسلّط دارى، اما بر طفلى که در شکم دارد، تسلّطى ندارى. شاید او را در گرفتن اقرار، شکنجه داده باشى. عمر گفت: آرى او را شکنجه دادهام. حضرت فرمود: آیا نشنیدهاى که پیغمبر اسلام فرمود: حدّى نیست، براى کسى که بعد از شکنجه اقرار کند؟ هر کس را در قید و بند کنی یا به زندان بیفکنی یا تهدید کنی [تا اقرار کند]، اقرارش ارزشی نخواهد داشت. عمر که از سخن امام تعجّب کرده بود، گفت: بانوان عاجز هستند از این که فرزندى مانند على بن ابى طالب بزایند. به درستى که اگر على نبود، عمر هلاک مى شد.
الغدیر، علّامه امینی، ج۱۱، ص ۲۱۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.