هنرمندان و متفکّران، طلایهداران یک جامعه هستند؛ شاخکهای حسّی و پیشبینانند و خبر از آینده میدهند. حکومتهایی که این موضوع را فراموش کردند و پنداشتند که این گروه خاص نیز مانند دیگر اقشار جامعهاند، تاوان سنگینی را بابت اشتباه خود پرداختند. اینان شاید به تعداد کمتر از دیگران باشند ولی وزن و تأثیرگذاری بسیار زیادی دارند. در دههی پنجاه، از شاعر و نویسنده و روشنفکر لائیک و متدیّن گرفته تا خواننده و فیلمساز و تآتری همه به اعتراض برخاسته بودند و دیدیم آنچه شد. گوزنهای کیمیایی، در انتظار گودوی رشیدی، شبهای شعر گوته و سخنرانیهای شریعتی گوشههای کوچکی از این خیزش همگانی بود. امروز نیز کسانی پا به میدان میگذارند که اعتراض آنها زنگ خطری است برای کسانی که بیجهت به دوام خود غرّه هستند. انگشتان هدیه تهرانی، مصطفی ملکیان و محمّدرضا شجریان به کجا اشاره میکند؟ آنچه من درمییابم این است: به آیندهای که عدالت بر این سرزمین حاکم باشد و خواست مردم، حاکمان را- که خادمان آنانند نه اولیای آنها- بر سر کار آورد یا از کار برکنار کند، حریم شخصی افراد محفوظ باشد و هرکس این بخت را داشته باشد که با فکر و اندیشه مسیر زندگی خود را انتخاب و طیّ طریق کند و حدّ آزادی تا جایی گسترش یابد که به آزادی دیگری لطمه نزند؛ هیئت منصف جامعه، قانونی را برای این کشور بپسندد که آمیزهای معتدل از فرهنگ و آیین این سرزمین و ارزشهای جامعهی جهانی باشد. رژیم گذشته آن اعتراضها را ندید، نظام کنونی آیا این انگشتان را خواهد دید؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.