ن۱- ادبیات تلقینی
تلقین یکی از راههای باوراندن چیزی که نیست یا باید باشد، به خود یا دیگران است. وقتی از چیزی میترسی، با خود میگویی: «هیچ خطری مرا تهدید نمیکند» یا « اینجا امن است» یا مطالبی مانند آن تا بتوانی بر ترس درونی خود چیره شوی که البتّه خیلی هم بد نیست امّا میتواند به بهترین وجه درونهی تو را آشکار کند. نوشتههای کیهان و گفتههای رهبر در مورد نامیدن یا تحلیل حوادث و رساندن سررشتهها به دشمن و خارج از کشور یا مقایسههای ناقص با تاریخ (چه نزدیک مانند اوایل انقلاب و چه دورتر مانند صدر اسلام) بیش از آنکه گزارش یا تحلیل واقع باشد، بیانگر نوعی تمایل برای آن چیزی است که باید باشد یا ای کاش باشد. بهترین اصطلاحی که میتوان برای این ادبیات به کار برد، «ادبیات تلقینی» است.
ن۲- بازی تمام نشده
یکی از موارد ادبیات تلقینی در کلام رهبر نامدن جنبش سبز به «امتحان»، «رزمایش» یا مانند آن است که صرف نظر از محتوای این نامگذاری، بیشتر با فعل گذشته بیان میشود. منظور او این است که چیزی بود و گذشت و تمام شد که این هم نوعی تلقین است، یعنی:« ای کاش به پایان رسیده باشد» ولی ایشان اشتباه میکند. این حرکت به همّت دوستان بیتدبیر ایشان که به جای آرامتر کردن فضا، با دستگیری و حمله به این و آن، باعث تندتر شدن آتش مخالفتها میشوند، همچنان ادامه خواهد یافت.
یکی از موارد ادبیات تلقینی در کلام رهبر نامدن جنبش سبز به «امتحان»، «رزمایش» یا مانند آن است که صرف نظر از محتوای این نامگذاری، بیشتر با فعل گذشته بیان میشود. منظور او این است که چیزی بود و گذشت و تمام شد که این هم نوعی تلقین است، یعنی:« ای کاش به پایان رسیده باشد» ولی ایشان اشتباه میکند. این حرکت به همّت دوستان بیتدبیر ایشان که به جای آرامتر کردن فضا، با دستگیری و حمله به این و آن، باعث تندتر شدن آتش مخالفتها میشوند، همچنان ادامه خواهد یافت.
ن۳- بازخوانی دلایل سقوط شاه
یکی از راههای نگاه به جنبش سبز مقایسهی اجمالی آن با اواخر دوران پهلوی است. اگر اختیار مطلق حاکم را بازتولید بخشی از رژیم پیشین بدانیم چرا نشود چنین مقایسهای کرد؟ مثلاً عدّهای از ثروت نفت میگویند و زیادشدن درآمد نفتی (همچون چندسال گذشته) مانند اینجا یا مقالهی رسول جعفریان که« کیش شخصیّت» و «جهل اطّلاعاتی» را از مهمترین دلایل انقلاب شمرده که با توجّه به غلوهای عجیب در بارهی رهبر و بولتنهایی که مدّتهاست اطّلاعات رسیده به وی و سران نظام را ساماندهی میکند، قابل تطبیق بر زمان حال است. او نوشته است:« انقلاب اسلامی مهم ترین هدفش را تحقق استقلال، آزادی و ایجاد یک نظام اسلامی به هدف ایجاد جامعهای سالم و دینی بیان کرده است. اگر نتواند این اهداف را در جامعه محقق کند، در معرض تردید و سپس تغییر قرار میگیرد.»
یکی از مهمترین دلایل سقوط پهلوی، تقابل با تحصیلکردگان به عنوان طبقهای مرجع بود( برای مثال اینجا). این گروه- که از لحاظ کمیّت با امروز قیاسپذیر نیستند-، خطدهی فکری قشر عظیمی از جامعه را به عهده داشتند. حالا بهتر میشود دلیل نگرانی از علوم انسانی و تأکید روی عدد دو میلیون دانشجو را متوجّه شد. ولی این آبی است که از جو رفته و باز نخواهد گشت؛ نه میشود این تعداد را نادیده گرفت و نه میشود از شمار آنان کم کرد. آنچه به شوخی«همایش نخبگان دانشجویی» در زندان نامیده شد، بسیار جدّی است و در رژیم گذشته هم یکی از عوامل سقوط بود و حالا به همّت طرفداران نادان حاکمیّت، تاریخ دوباره تکرار میشود.
یکی از راههای نگاه به جنبش سبز مقایسهی اجمالی آن با اواخر دوران پهلوی است. اگر اختیار مطلق حاکم را بازتولید بخشی از رژیم پیشین بدانیم چرا نشود چنین مقایسهای کرد؟ مثلاً عدّهای از ثروت نفت میگویند و زیادشدن درآمد نفتی (همچون چندسال گذشته) مانند اینجا یا مقالهی رسول جعفریان که« کیش شخصیّت» و «جهل اطّلاعاتی» را از مهمترین دلایل انقلاب شمرده که با توجّه به غلوهای عجیب در بارهی رهبر و بولتنهایی که مدّتهاست اطّلاعات رسیده به وی و سران نظام را ساماندهی میکند، قابل تطبیق بر زمان حال است. او نوشته است:« انقلاب اسلامی مهم ترین هدفش را تحقق استقلال، آزادی و ایجاد یک نظام اسلامی به هدف ایجاد جامعهای سالم و دینی بیان کرده است. اگر نتواند این اهداف را در جامعه محقق کند، در معرض تردید و سپس تغییر قرار میگیرد.»
یکی از مهمترین دلایل سقوط پهلوی، تقابل با تحصیلکردگان به عنوان طبقهای مرجع بود( برای مثال اینجا). این گروه- که از لحاظ کمیّت با امروز قیاسپذیر نیستند-، خطدهی فکری قشر عظیمی از جامعه را به عهده داشتند. حالا بهتر میشود دلیل نگرانی از علوم انسانی و تأکید روی عدد دو میلیون دانشجو را متوجّه شد. ولی این آبی است که از جو رفته و باز نخواهد گشت؛ نه میشود این تعداد را نادیده گرفت و نه میشود از شمار آنان کم کرد. آنچه به شوخی«همایش نخبگان دانشجویی» در زندان نامیده شد، بسیار جدّی است و در رژیم گذشته هم یکی از عوامل سقوط بود و حالا به همّت طرفداران نادان حاکمیّت، تاریخ دوباره تکرار میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.