یادداشت کوتاه مجید جلالی را در آستانهی شهرآورد پایتخت بخوانید. او کوشیده است که ضعف اصلی فوتبال ما را پیدا کند ولی مسائلی را به هم ربط داده که تصدیق آن بسیار دشوار به نظر میرسد. از دید او فوتبال به ابزاری در دست قدرتمندان ایران تبدیل شده تا به وسیلهی هیجان کاذب فوتبال بتوانند ضعف و ناتوانی خود را بپوشانند و مردم را سرگرم کنند. آنها به توصیهی انگلیس در دههی چهل، با تأسیس دو تیم بزرگ پایتخت، دو قطبی کردن فوتبال را طرّاحی کردند که تا به الآن ادامه دارد و باعث تمام بدبختیهای فوتبال ماست.
جمع و جور کردن پراکندههای نوشتهی جلالی کار سختی است ولی من تلاش میکنم از آنها سر در بیاورم. او نوشته که برای درست کردن دو تیم قرمز و آبی، دو تیم شاهین و داریی از هم فروپاشید. این درست، ولی چرا؟ مگر قصد اهل سیاست غافل کردن مردم نبود، این که با دو تیم دیگر هم میشد، حالا به جای قرمز و آبی، دو رنگ دیگر؛ مگر رنگها با هم فرق میکنند؟ اصلاً با کشتی هم میشد مردم را غافل کرد، غرض سرگرمی است دیگر چه فرقی میکند. در کشتی هم اگر از یک طرف تختی مصدّقی بود، فردین و امامعلی حبیبی هم بودند. او میگوید که انگلیسیها این کار را در تمام شهرهایشان پیاده کردهاند. منظور او را نفهمیدم. اگر منظور خود انگلیس است که بیش از دو قطب داشته است و دو قطبی یا چند قطبی بودن فوتبال در بیشتر کشورهای اروپایی و صاحب فوتبال وجود دارد و اصلاً منحصر به فوتبال نیست و در تمام رشتههای ورزشی چنین است. آنجا چطور؟ آنجا هم کار انگلیسی هاست؟ ابزارکردن ورزش و از آن چیزی برای سرگرمی ساختن، منحصر به فوتبال نیست و البتّه فقط تا حدّی میتواند جلو نارضایتی مردم را بگیرد، نمونهاش همین حکومت پهلوی که فوتبال یا هر چیز دیگر نیز به دادش نرسید. جلالی تمام این ها را با استناد به حافظهاش از مقالهای در کیهان در سی سال پیش میگوید که احتمالاً چیزی شبیه به مقالات امروز کیهان بوده است.
اینکه چرا هنوز انگلیس چنین پایگاهی در ذهن عوام و خواص ما دارد، درست نمیدانم؛ یعنی همهاش به خاطر همان گذشتهی تاریخی است؟ انگلیس پس از ورود امریکا به عرصهی سیاست ایران چندان محلّی از اعراب نداشته است. پس از سالها رهبر ایران به هنگام برشمردن دخالت خارجیها در ایران ابتدا نام انگلیس (دولت خبیث انگلیس!) را با تأکید میآورد و بعد دیگر کشورها از جمله آمریکا و مربّی فوتبالش هم ریشهی مشکلات امروز فوتبال را به جای اینکه در مدیریّت هرکی به هرکی دولتها و ضعف ساختاری، علمی سختافزاری و دولتی بودن ورزش ببیند ، به دنبال توصیهی سازمان امنیّت انگلیس به حکومت پهلوی در دههی چهل است. نکته اینجاست که هر دو میپندارند که یک سازمان امنیّت پلید میتواند میلیونها نفر را سر کار بگذارد، کرور کرور هوادار درست کند برای یک تیم فوتبال یا مردم معترض را به خیابان بیاورد ولی اشتباه میکنند؛ هیچ سازمانی چنین قدرتی ندارد و گرنه آمریکا پس از سالها تلاش میتوانست که فوتبال را به عنوان یک پدیدهی اجتماعی- سیاسی در کشور خود مطرح کند و سری میان سرهای دنیا درآورد ولی هنوز این ورزش با کیلومترها فاصله پشت سر بیسبال و بسکتبال ایستاده است؛ اگر سازمانهای امنیّتی قدرت مهار و جهتدهی به میلیونها نفر را داشتند، انگلیس از یک ابرقدرت افسانهای به کشوری کوچک تبدیل نمیشد.
پ. ن: در مورد نگاه خود انگلیسیها به توهّم ایرانیان هم مطلب زیاد است( مثل این). در کوران اخبار پس از انتخابات مقالهای خواندم از روزنامهنگاری خارجی که از قول یکی از مقامهای سابق سفارت انگلیس در ایران نوشته بود که با خنده به او گفته است که ایران تنها کشور در جهان است که در آن فکر میکنند انگلیس هنوز دارای قدرت و اثرگذاری در جهان است. چه میتوان گفت؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.