استادی داشتیم در درس«ریشههای انقلاب» که میدانستم سر و سرّی با نهادهای امنیّتی دارد. به رغم ظاهر سادهلوحش حرفهایی از دهانش در میآمد که عجیب بود و بسیاری از پیشبینیهای او پس از مدّت کمی درست از کار درمیآمد. با او ساعت دوی ظهر درس داشتیم؛ بچّهها سیر از ناهار، سر کلاس مشغول چرتزدن بودند و او هم وقتی چانهاش گرم میشد با خیال راحت هرچه میخواست میگفت. یک بار پیرامون دشمنشناسی حرف زد و گفت که لازم است که ما از هر راهی میتوانیم به دشمن خود ضربه بزنیم و مثلاً باید بدانیم که دشمن ِدشمن ما، دوست ماست؛ برای نمونه اگر با انگلیس دشمنی داریم میتوانیم به آزادیخواهان ایرلند کمک کنیم. پس از مدّت کوتاهی ایران وسایل شنود را در سفارت خود در لندن کشف کرد و به انگلیسیها گفت که چه یافته است و تهدید به افشای آن کرد. آنها هم گفتند که از مدتها پیش از کمک کردن ایران به ایرلندیها باخبرند و اگر ایران آن را علنی کند، ما هم این را اعلام میکنیم. ایرانیها خندیدند که انواع اتهامهای از این دست به ما در جهان زده میشود، این یکی هم روی آن و یک طرفه نصب وسایل استراق سمع در سفارت ایران در لندن را رسانهای کردند و طبعاً آنان نیز عمل متقابل انجام دادند. بعد که به استادمان گفتم من این موضوع را پیشتر از شما شنیده بودم، او گفت که خیر من چنین چیزی نگفتهام و تو اشتباه میکنی؛ از ما اصرار و از او انکار. این را علاوه بر برداشتهایی که به طور مستقل میتوان از آن داشت، داشته باشید تا بعد.
یک بار دیگر در اوقات چرتآور بعد از ظهر، استاد بحث را به مقابله با دشمنان کشاند و از آیهی« و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوّه» گفت و اضافه کرد که باید ما آنچه برای رویارویی با دشمنان لازم است داشته باشیم که این ابزار روزی تیروکمان است و یک روز بمب اتم! من را میگویید، نیم خیز شدم. پس از کلاس به او گفتم که خوب پس ما میتوانیم این را از شما نقل کنیم که ما دنبال ساختن بمب اتم هستیم. استاد اصلاً گفتن این حرف را از اساس انکار کرد و طبق معمول گفت که نخیر من کجا همچه چیزی گفتم؟ آن موقع نه هنوز بحث اتمی در کار بود، نه غنی سازی و اصلاً انرژی هستهای و نیروگاه بوشهر، مسئلهای فراموش شده بود.
هیاهوی سبز همه جا را گرفته است؛ این اگر از جهتی خوب باشد، از جهاتی دیگر نیست. تمرکز ِهمه روی وقایع جاری خوب است ولی غافلماندن از موضوعات دیگر، اصلاً خوب نیست. یکی از موضوعاتی که رهبران و طرفداران سبز خیلی به آن نمیپردازند، بحران اتمی است. شاید ملّی دیدن قضیّه و بهانه ندادن به دست بیگانگان از مهمترین دلایل این سکوت باشد ولی اینها برای بیتفاوتی دلیل مناسبی نیست. حرف حاکمیّتی را که به آسانی در بارهی موضوعات داخل کشور به شهروندانش دروغ میگوید، نمیتوان به راحتی قبول کرد. حرام بودن استفاده از بمب اتم نیز بیشتر به توریه یا دوپهلوگویی میماند. استفاده از بمب، حرام است ولی بمبهای اتم را بیش از آنکه برای حمله بسازند، برای بهرهبردن از قدرت بازدارندگی آن میسازند. کشوری که بمب اتم دارد میتواند طرف مقابل خود را به صِرف تهدید، از تعدّی به کشورش باز دارد و تعادل هستهای هدف است نه پرتاب موشک. بماند که رئیسجمهور الجزایر چندی پیش به سران کشورهای بزرگ میگفت که به این شیعیان اعتماد نکنید چون چیزی دارند به نام تقیّه و هر وقت لازم بدانند دروغ میگویند!
نظامی که هر روز بیش از پیش هم پایگاه مردمی داخلی و هم جایگاه بینالمللی خود را از دست میدهد خیلی بعید نیست که بخواهد با توسّل به سلاحهای خاص بقای خود را تضمین کند. همانطور که ملّی مذهبیها در باره پولهای مشکوکی که در ترکیه یافت شده، با نهادهای بینالمللی مکاتبه کردهاند، سران اصلاحطلب نیز باید در این مورد احساس وظیفه کنند و تلاش کنند ته و توی ماجرا را دربیاورند و گرنه حملهی دیگران به تأسیساتی که با پول بیتالمال بنا شده، اصلاً بعید نیست. شاید برخی عقیده داشته باشند که چنین حملاتی میتواند نظام ولایی را که بیش از هر زمان دیگر به نظامیگری روی آورده، بسیار تضعیف کند ولی نه تلفشدن پول و سرمایهی ملّت امر مطلوبی است و نه اجازهدهی به بیگانگان برای دستدرازی به خاک این مرز و بوم. امروز باید فکری اندیشید چون فردا ممکن است خیلی دیر باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.