آوازه‌خوان كجاست؟


                  
هر فصل، شاعران خود را دارد؛ بلوغ، زنانگی، شکست، عرفان، مبارزه و... . فصل دگرگونی و تغییر اجتماعی هم شاعران خود را دارد و زنده‌یاد جعفر کوش‌آبادی یکی از آنهاست که در گذشته به مناسبت، دو شعر« در پیاده‌رو کنار دانشگاه» و « چرا به کوچه نیایم؟» را از ایشان گذاشتم. آخرین اشعار او که در ایران‌دخت چاپ شد گرچه به صراحت دو شعر بالا نیست امّا هم سویه‌ی اجتماعی را از دست نداده و هم دارای نمادپردازی و ابهامیست که آنها را شعرتر می‌کند. 
۱
گل،
راز خواندن را
از پرنده پنهان می‌کرد
پرنده یک نفس آواز خواند و خواند
که در سرخی فلق
دهان غنچه به پاسخ گشوده شد
۲ 
مرگ از پس شبی دراز
در خلوتی که برگزیده‌ام اکنون
از صافی سکوت گذر کرده است و آمده است.
شانه به شانه‌ی من ایستاده است.
امّا به رغم او دنیای من
سرشار روشنایی آب است و آینه‌ است.
۳ 
مانداب‌ها
غوکان هرزه‌درا
تکثیر می‌کنند
آوازه‌خوان کجاست
؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.