آغاز نقد و مرور و اميد


                                    
اسفندماه است و اواخر سال که معمولاً وقت حسابرسی و چرتکه‌انداختن کارنامه‌ی سال گذشته به شمار می‌آید. حالا که اوضاع کمی آرام شده بهتر می‌توان نگاه و تآمّل کرد که در یک سال گذشته چه روی داده است. شاید بد نباشد از این گفتگوی عبّاس عبدی شروع کنیم که گرچه واکنش‌های زیادی در پی داشت ولی کمتر به تحلیل و نقد انجامید. دیگر مطالب هم کم کم و به مناسبت طرح می‌شود تا ببینیم کجا هستیم، چه کرده‌ایم، چه کار باید بکنیم یا اصلاً چکار می‌توان کرد.


از آنجا که نقد از درون، مهمترین عامل استحکام یک گفتمان است، بهتر است اگر قرار به مرور و سنجش باشد، از همینجا آغاز کنیم: 


۱- در هیچ جای دنیا مطالبات افزایش نمی‌یابد بلکه شیوه‌های پیگیری آن تغییر می‌کند.
به کار گیری تئوریهایی که برای توصیف شرایط سیاسی- اجتماعی جامعه‌های دیگر ساخته شده‌اند برای همه‌ی کشورها و فواید و نواقص آن، بحث مفصّلیست که گذاشته‌ام در فهرست مطالبی که باید بنویسم امّا برای طولانی‌نشدن آن به گفتن این نکته بسنده می‌کنم که راه دور نرویم، یکی از «همه جای دنیا» همین ایران خودمان است. دعوای آیت‌الله خمینی با شاه از کاپیتولاسیون آغاز شد و نصیحت وی و اینکه «نمی‌خواهم به سرنوشت پدرت دچار شوی» تا به جایی رسید که ایشان گفت «شاه باید برود». آیا آنجا مطالبات افزایش نیافت؟ ایا با شیوه‌ی برخورد رژیم وقت، راه دیگری هم بود؟ و آیا این شیوه به نتیجه نرسید؟ اگر مطالبات ایرانیان انتخابات آزاد باشد و حکومت به هیچ قیمت راضی به آن نشود، دو راه هست: یکی سکوت و رضایت و انفعال و دیگری... . تمام بحثها، تأمّلها و سکوت فعلی برای یافتن همین راه دوّم است که نه رضایت به استیلای قدرت مطلق باشد و نه مخالف خردورزی.


مثال طلبکار هم اشتباه است. اگر شما از کسی طلبکار باشی، ابتدا طلب خود را می‌خواهی، بعد کسی را واسطه می‌کنی، بعد تهدید به شکایت می‌کنی، بعد شکایت و دست آخر می‌توانی او را به زندان بیندازی. اینها همه راههایی است که به تدریج، تند و تندتر می‌شود ولی کسی راضی به کشتن کسی دیگر نیست امروز هم کسی نمی‌خواهد حاکمان را از بین ببرد، همه دنبال انتخابات آزاد به عنوان تنها راه برای اعمال اراده‌ی ملّت هستند وقتی با راههای عادی نشد، طبیعی است که اعتراضات تندتر شود و هدف نیز همان است که در بیانیّه‌ی هفدهم موسوی آمد و کسی با نابودکردن اشخاص حقیقی کاری ندارد و اگر هم تک و توک شعارهایی باشد، نماینده‌ی خواست سران یا حتّی بدنه‌ی جنبش سبز نیست.


۲- انقلاب رسانه‌ای باعث شده که کسانی خارج از کشور برای ایران نسخه‌های غیرواقعی بپیچند.
اوّلاً که مرکز جنبش سبز ایران داخل کشور است و وزن فعّالان سیاسی خارج در قیاس با رهبران سبز داخل کشور چشمگیر نیست، ثانیاً با رجوع به تاریخ انقلاب پنجاه و هفت می‌بینیم که آن زمان هم کانون انقلاب برای سالها خارج از ایران بود و اتّفاقاً انقلاب رسانه‌ای باعث شده که ایرانیان خارج از کشور به نسبت آن زمان دسترسی کاملتر و بهتری به اخبار و وقایع ایران داشته باشند. ثالثاً تحلیل اگر درست باشد، درست است چه گوینده‌ی آن خارج از ایران باشد و چه داخل و اگر غلط باشد نیز همچنین. تنها نقد یک نظر، تحلیل و راهکار می‌تواند ارزش آنرا معلوم کند نه جا و مکان گوینده‌ی آن.


۳- با آمدن بی‌حساب در خیابانها مخالفم.
تجمعات و راهپیمایی‌های مسالمت‌آمیز یکی از راههای مشروع ِنشان‌دادن اعتراض در جهان است و در قانون اساسی ایران هم آمده است. تجمّعات آغازین به دلیل خودانگیخته و داغ‌بودن واکنشها به نتایج انتخابات، مهارناپذیر بود ولی بعدها به مناسبتهای رسمی محدود شد. بیانیّه‌های موسوی و کروبی و تشکّلهای سیاسی منتقد نیز همیشه دعوت به پرهیز از خشونت کرده است نه اینکه یکی بزند و یکی فرار کند، یکی دستگیر شود و سوّمی کار دیگری کند. من نمی‌گویم که بهتر از این نمی‌شد اعتراضها را سروسامان داد ولی تا زمانی که امکان اعتراض معقول بود( مثل روز قدس) چنین کاری انجام شد و نمی‌توان اتّهام بی‌حساب بودن به این گونه اعتراضها زد.


۴- کم‌شدن جمعیّت معترضان خیابانی به دلیل بالابردن مطالبات است.
این ادّعایی بی‌دلیل است سیر حضور مردم از «آزادی» هفته‌ی آخر خرداد به «محدودشدن» روز قدس و «ممنوع‌شدن» بیست‌ودو بهمن رسید و طبیعی بود که با پادگانی شدن فضا، هزینه‌ی یک راهپیمایی ساده نیز بالا رود و امکان حضور مردم عادی کم شود ولی تشییع‌ جنازه‌ی آیت‌الله منتظری نشان داد که هنوز هم اگر فضا فراهم باشد، انبوه جمعیّت خودنمایی می‌کنند و اتّفاقاً در همان تشییع‌ جنازه، خلاف میل خانواده‌ی منتظری و بسیاری دیگر، همین مردم عادی شعارهای تندی دادند. هر گونه تحلیلی باید با ارجاع حتّی‌الامکان دقیق به واقع باشد و گرنه حاصل استدلال سردرگمی و سترونی خواهد بود.


۵-  نداشتن رهبر برای جنبش سبز امتیاز نیست.
تا حدّی بله و تا حدّی خیر. این جنبش هیچ وقت«کاملاً» بی‌رهبر نبوده است و تا حدّ زیادی از موسوی و دو روحانی دیگر تأثیر می‌پذیرفته است امّا موسوی آگاهانه برای اینکه یک حرکت اعتراضی به حرکت براندازی تبدیل نشود، از قراردادن خود در جایگاه رهبر رسمی پرهیز کرده است. اگر این مسئله تا کنون توجیه داشت، از این پس ندارد امّا نیاز به کار فکری فراوان و همیاری همگان دارد زیرا جنبش سبز از مرحله‌ی تغییر عملکردها به مرحله‌ای دیگر (شاید تغییر حاکمان، اگر نگوییم تغییر ساختار سیاسی) وارد می‌شود و این گام بسیار بزرگی است که اوّلین شرطش پذیرفتن این محوریّت و رهبری از طرف دیگر فعّالان سبز است.


۶- توصیه‌ای برای جنبش سبز ندارم چون اینها راه خودشان را می‌روند.
تحلیلگر کار خودش را می‌کند و اصلاً کار فکری به خودی خود نوعی امیددهی است تا کار به بن‌بست و خشونت کور نینجامد. همین که من می‌گویم این داشته‌های ماست، این خواسته‌ها و این هم راهکارها، یعنی می‌خواهم مطالبات گوناگون را به مسیرهایی مشخّص و خردورزانه بیندازم و از هرج و مرج جلوگیری کنم. گفتن «توصیه‌ای ندارم» برای یک تحلیلگر اصلاً پذیرفتنی نیست چون یا به انفعال می‌انجامد یا به برخورد بی‌منطق و کور معترضان و حاکمیّت.


هیچ کس گوشش را برای شنیدن حرف نو نبسته است امّا ایشان هم با توجّه به انسداد سیاسی حاضر یعنی انتصابی شدن انتخابات و خارج شدن کسانی که تا دیروز جزو نظام به حساب می‌آمدند و حالا نه (یعنی کنارگذاشتن بدنه‌ی اصلی اصلاح‌طلبان از نظام به گفته‌ی اخیر رهبر) چه کاری می‌توان برای ایران کرد؟ این سؤال فقط برای عبّاس عبدی نیست، برای همه است.


در پایان بگویم که من با شیوه‌ی استدلال عبدی در سلسله نوشته‌هایش معمولاً راحت نیستم و مثلاً نمی‌توانم بپذیرم که یک نفر در یک متن هم بگوید «جنبشی وجود ندارد» و هم راه به راه از «جنبش سبز» بگوید، چه در این متن و چه در متنهای دیگر. یا اینکه جایی بگوید من می‌دانستم که در ۲۲بهمن مسئله را جمع می‌کنند و بعد دو خط بعد بگوید شک دارم که جمع کرده باشند یا از آن عجیبتر در پایان گفتگویش به عنوان راهکار بگوید:«جنبش سبز باید توپ را به زمین حکومت بیندازد» ولی یک ماه پیش خودش گفته باشد که موسوی توپ را در زمین حریف انداخت! اینها بی‌نظمی- بلکه شلختگی- در طرح مسائل است که زیبنده‌ی یک تحلیلگر نیست و نقد سخنان او را هم دچار مشکل می‌کند.


فعلاً برای شروع همین کافیست تا با توجّه به مشارکت دوستان، دیگر موضوعات را به تدریج مطرح کنم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.