جنبش سبز، نفت و شعب ابی‌طالب


         
در ایمای «نکات سبز-۱۷» اشاره‌ای کوتاه به مخالفت خود با تحریم ایران داشتم و گفتم که مانند تجربه‌ی کره‌ شمالی، فقط مردم فقیرتر خواهند شد و حاکمیّت می‌تواند حتّی با دنبال کردن پروژه‌های بلندپروازانه‌ی نظامی خود، ادامه‌ی حیات دهد. همین یکی دو خط واکنشهایی برانگیخت که معلوم شد هستند کسانی که به تحریم هدفدار به عنوان یک عامل مؤثّر می‌نگرند. دوستی با نام «ادیتور» نوشت که :« به نظر شما رابطه‌ی مستقیمی بین وابستگیِ مالیِ دولت به مردم از طریق مالیات و میزانِ دموکراسی و احترام به آزادی‌های مدنی و پاسخگوییِ حکومت وجود ندارد؟... ناتوانی دولت در برداشت از ذخایر نفتی به  افزایشِ سهمِ مالیات در بودجه‌ی عمومی می‌انجامد که قطعاً کمکی به آزادی و دموکراسی در کشور خواهد بود» همانجا جواب مختصری دادم و وعده دادم که این موضوع را بیشتر بشکافم:


بومی‌سازی علوم 


از این اصطلاح دو برداشت می‌توان کرد یکی برداشت حکومتی و رایج است که بر استخدام علوم انسانی در جهت اهداف خود تأکید می‌کند (مانند علوم تجربی) که گاهی با نام علم بومی و گاهی علوم انسانی اسلامی به آن اشاره می‌شود. ابزار کردن علم (نهضت نرم‌افزاری) گرچه ممکن است ولی مطلوب نیست. علم راهگشا و راهنماست نه ابزار دست قدرت امّا می‌توان برداشت دیگری از این اصلاح داشت که از آنجا که فهم هر پدیده‌ی انسانی جز در محیط اجتماعی و فرهنگی که می‌بالد و رشد می‌کند بی‌معناست، نمی‌توان الگوی یک اجتماع، دین، سیاست یا اقتصاد را صددرصد در یک محیط دیگر پیاده کرد. پس در ضمن ِاستفاده از دیگر تجربه‌ها، این دستاوردهای بشری باید در محیط خود بازتولید و فهمیده شوند. این دوّمی از نظر من هم مطلوب است و هم ممکن.


دولت خادم یا دولت ارباب 


اینکه «ریشه‌ی حکومت مطلق در ایران نفت است» را همه شنیده‌ایم. به گونه‌ای که بسیاری نفت را مهم‌ترین مشکل جامعه‌ی ایران دانسته‌اند و زمان به پایان رسیدن آنرا هنگام برپاکردن جشنی ملّی‌ می‌دانند. امّا این الگوی رابطه‌ی مردم و حاکمیّت در جامعه‌هایی که مردم حاکمان را خادم خود می‌دانند جواب می‌دهد نه ایران. نه قبل و نه بعد از انقلاب، حاکمان ایران خادم مردم نبودند و تبدیل سرمشق حاکم-شاه یا حاکم-ولی به حاکم- خادم بیش از آنکه بسته به منبع درآمد حاکمیّت باشد، به الگوی ذهنی و فکری مردم بستگی دارد. شاه بر میراث دو هزار و پانصدساله‌ی شاهنشاهی در ایران تکیه زده بود و این الگو آنقدر قدرتمند بود که حتّی به هنگام تلاش رضاخان برای ایجاد جمهوری، امکان تغییر ساختار حاکمیّت ممکن نشد. این الگو شکسته نشد مگر اینکه تنها منبع قدرتمند و رقیب سلطنت که هم خاطره‌ی غصب حکومت امامان شیعه را در خاطره داشت و هم رؤیای حکومت جهانی مهدی موعود را در سر می‌پرورید توانست با معرّفی شخصی با روحیّه‌ای استثنایی و کاریزماتیک به نام سیّد روح‌الله خمینی، جایگزینی برای شاه بیابد. این کاریزما به حدّی بود که پس از انقلاب انواع انتخابات را شاهد بودیم از رفراندوم نوع حکومت تا قانون اساسی و جزآن ولی اینکه شخص آیت‌الله خمینی رهبری روحانی و با اختیارات مطلق در ایران باشد، آنقدر بدیهی بود که هیچ رجوعی به آرای مردم صورت نگرفت.


نفت زیرزمینی ، قانون زمینی و مشروعیّت الهی


بحث را با یک سؤال ادامه می‌دهم. چرا جنگ شش سال پس از تصرّف خرّمشهر ادامه یافت؟ این سؤال را بارها طرح کرده‌ام ولی این بار از زاویه‌ای دیگر به موضوع نگاه می‌کنم. جنگ تا زمانی با منطق و عقل عادی توجیه‌پذیر بود که خاک ایران در تصرّف عراق بود ولی پس از آن چه؟ راه قدس از کربلا می‌گذرد و جنگ جنگ تا پیروزی یا رفع فتنه در جهان چه معنایی دارد؟ و از آن مهم‌تر جامعه‌ای که این شعارها را می‌پذیرد و بسیجی به جبهه اعزام می‌کند چه ویژگیی دارد؟ چرا بسیاری در ایران پذیرفتند که به صرف حمله‌ی عراق به ایران، ابتدا باید عراق را تصرّف کرد و بعد تا قدس رفت که برای رسیدن به آن، حدّاقل اردن را هم باید گرفت!؟


آن منبع بی‌پایانی که متضمّن ادامه‌ی حیات نظام مطلق‌خواه در ایران شد در ایران پیش از انقلاب الگوی سلطنت در ناخودآگاه جمعی ایرانیان بود که که البتّه با تأیید مذهب نیز چه در همراهی روحانیان حکومتی و چه حکایات مبتذلی مانند خوابی که حضرت عبّاس شمشمیر به کمر شاه می‌بست متجلّی می‌شد. پس از انقلاب، «مشروعیّت الهی» با استدلال کوتاه ولی مؤثّر وجوب اطاعت از حاکمیّت خدا و انتقال آن به پیامبر، سپس امام و سپس فقیه، توانست توده‌ها را در جهات صلاحدید حاکمیّت بسیج کند. این الگو هنوز جواب می‌دهد و عامل اقتصادی گرچه در محاسبات تحلیلگران حتماً باید ملاحظه شود ولی از دید من عاملی مؤثّر که حرف اوّل و آخر را بزند نیست.


گذر از مدل حاکم- ارباب به دولت- خادم با تغییر این الگوی ذهنی ممکن است نه با تمام شدن نفت یا تحریمهای آنچنانی . برای دوستمان مثالی هم زدم که اینجا بیشتر باز می‌کنم. همچنان که این الگوی مشروعیّت الهی توانست با اتّکا به مشابه‌سازی با صدر اسلام( نامهای عملیّاتی چون بدر، خیبر، کربلا، فتح‌المبین، بیت‌المقدّس، والفجر و...)  به قیمت خرابی کشور و ریختن خون جوانان، ادامه‌ی جنگی نامعقول را برای عدّه‌ای نه تنها باورپذیر بلکه آن‌چنان مطلوب کند که بسیاری پس از پذیرفتن قطنامه گریه سر دهند و رهبر از نوشیدن جام زهر (همان صلح!) بگوید، انواع تحریمها هم با سرمشق شعب ابی‌طالب یا محاصره‌ی جنگ خندق پیوند زده و هنگامه‌ی امتحان و سختی کشیدن مؤمنان معرّفی خواهد شد. در زمان جنگ، بیشتر درآمد اندک نفت صرف جنگ می‌شد و کشور به هرحال با کوپن و جیره‌بندی اداره شد الآن گذشته از اینکه منابعی مانند گاز امکان صادرات زیادی دارد، بنیادهای اقتصادی قدرتمند ایران مانند بنیاد مستضعفان و آستان قدس (که در زمان جنگ به دولت وامهایی داد که هنوز بازپرداخت نشده است) به علاوه‌‌ی سپاه به عنوان قدرتی اقتصادی که در دو دهه‌ی اخیر بسیار گسترده شده است، می‌توانند به دولت این امکان را بدهند که با قاچاق غیررسمی کالاها و تعطیلی فعّالیّتهای عمرانی، کشور را اداره کند. اگر حرف محسن رضایی را در دور پیشین انتخابات ریاست جمهوری جدّی بگیریم که ورود مواد مخدّر به ایران بدون اطّلاع بعضی مقامات ممکن نیست، اجازه‌ی عبور دادن به اینگونه محموله‌ها به شرط عدم تخلیه در ایران (به عنوان دروازه‌ی اروپا) ثروتی میلیاردی برای حاکمیّت به ارمغان خواهد آورد. همین الآن نیز دولت تمام اقتصاد را قبضه کرده است، در صورت خصوصی‌سازی فرمایشی نهادهای اقتصادی، مالیات این نهادها به دولت مانند آن است که حاکمیّت از یک جیب خود بردارد و در جیب دیگر بگذارد؛ چنین مالیاتی تعهّدی در جهت گسترش آزادیها برای دولت ایجاد نخواهد کرد.


تمام این بحثها به رابطه‌ی مردم و دولت برمی‌گردد ولی همانگونه که می‌دانیم دولت در ایران سپر حفاظتی رهبریست که نمی‌دانم به چه دلیلی رهبر فعلی با دخالت در مسائل مدیریّتی- مانند بحث یارانه‌ها- اصرار دارد این سپر را از خود دور کند. حتّی شکست برنامه‌ای که دولت برای یارانه‌ها در نظر گرفته، شکست دولت (یا تدارکاتچیان حکومت) خواهد بود و نه خود نظام. تا زمانی که سرمشق رابطه‌ی دوجانبه‌ی «ولی امر- مطیع»  برجاست حتّی مالیات دادن هم نمی‌تواند حاکمیّت را زیر دین مردم ببرد تا تابع آنان باشد. خراج‌دادن در نظامهای پادشاهی دنیا بسیار سابقه‌دار است امّا هیچ بندی بر پای شاهان نگذاشت تا زمانی که مردم خودشان تصمیم گرفتند رعیّت نباشند. نظام شاهنشاهی با فروریزی آن الگو در ذهن انقلابیان سقوط کرد و اصلاح حکومت ولایی تنها با کار فکری و آگاه‌سازی مردم ممکن خواهد بود. 


پ.ن: اینها همه در رابطه با فرض تحریمی احتمالی بود امّا حکومتی که بخواهد به هر قیمت سرپا بماند، با دانستن اینکه آمریکا هم‌پیمانانی در منطقه دارد که انواع کاستی‌های حقوق‌بشری و حکومتی دارند امّا به صرف اینکه در راستای منافع آن کشور هستند از هر تحریمی در امانند، با کمی پایین آمدن از بلندپروازی‌های اتمی یا برخی شعارها درباره‌ی فلسطین به راحتی می‌تواند هر تحریمی را که منجر به نارضایتی گسترده‌ی عمومی شود، با معامله‌ای پنهانی از میان بردارد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.